• : تعریف: a partial, advance experience or realization of something that will come or happen in the future.
- The skirmish gave the raw soldiers a foretaste of serious fighting.
[ترجمه گوگل] این زد و خورد به سربازان خام طعم نبرد جدی را چشید [ترجمه ترگمان] skirmish به سربازان raw نوعی جنگ جدی را می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: foretastes, foretasting, foretasted
• : تعریف: to have some advance knowledge or awareness of; anticipate.
جمله های نمونه
1. that encounter was a foretaste of the bitter conflicts that lay ahead
آن برخورد مقدمه ی کشمکش های تلخ آینده بود.
2. this snow is a foretaste of our cold winters
این برف مقدمه ی زمستان سرد ما است.
3. The air held a foretaste of a storm.
[ترجمه گوگل]هوا پیش بینی طوفان را در خود داشت [ترجمه ترگمان]هوای طوفانی هوای طوفانی را پیش گرفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It was a foretaste of things to come.
[ترجمه roozbeh moradi] این پیش درآمدی بر رویدادهای آتی بود.
|
[ترجمه گوگل]این یک پیش چشیدن چیزهای آینده بود [ترجمه ترگمان]پیش از آن بود که همه چیز روشن شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But it will give affluent viewers a foretaste of life with cable television.
[ترجمه گوگل]اما با تلویزیون کابلی به بینندگان مرفه طعم زندگی را می دهد [ترجمه ترگمان]اما این امر به بینندگان مرفه یک مزه زندگی را با تلویزیون کابلی می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The riots were in a sense a foretaste of the Gordon Riots of the summer of 1780.
[ترجمه گوگل]این شورش ها به نوعی پیش بینی شورش های گوردون در تابستان 1780 بود [ترجمه ترگمان]این شورش ها حس Riots مربوط به شورش Gordon در تابستان سال ۱۷۸۰ را حس کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It was a foretaste of the wages-prices spiral and the increasingly futile chase after higher incomes.
[ترجمه گوگل]این پیش بینی مارپیچ دستمزد-قیمت ها و تعقیب و گریز فزاینده بیهوده پس از درآمدهای بالاتر بود [ترجمه ترگمان]این نوع پیش بینی قیمت های دستمزدها و شکار بی هوده و بی هوده پس از درآمد بالاتر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The mainland campaign had been just a foretaste of what might be coming, he said.
[ترجمه گوگل]او گفت که مبارزات انتخاباتی در سرزمین اصلی فقط یک پیش بینی از آنچه ممکن است در راه باشد بود [ترجمه ترگمان]گفت: ستاد اصلی در جریان حوادث بود که پیش بینی می کرد که چه اتفاقی ممکن است بیفتد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Indeed, she is a foretaste of what we shall be getting in these other ships.
[ترجمه گوگل]در واقع، او پیشطعم چیزی است که در این کشتیهای دیگر به دست خواهیم آورد [ترجمه ترگمان]در واقع، او پیش بینی چیزهایی است که ما در این کشتی های دیگر خواهیم داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The violence on the streets was only a foretaste of what was to come.
[ترجمه گوگل]خشونت در خیابان ها فقط پیش بینی چیزی بود که قرار بود بیاید [ترجمه ترگمان]خشونت در خیابان ها فقط پیش بینی بود که چه چیز باید پیش بیاید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The air held a foretaste of rain.
[ترجمه گوگل]هوا طعمی از باران را در خود داشت [ترجمه ترگمان]هوا پیش از پیش مزه باران را در خود گرفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Summer styles are often a foretaste of autumn fashion.
[ترجمه گوگل]استایل های تابستانی اغلب پیش طعمی از مد پاییزی هستند [ترجمه ترگمان]سبک های تابستانی اغلب a از مد پاییز هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Her caustic remark gave him a foretaste of her anger.
[ترجمه roozbeh moradi] بیان پرکنایه ی آن زن، خشمش را بر مرد هویدا ساخت.
|
[ترجمه گوگل]اظهارات تند و تند او به او طعمی از عصبانیت او را داد [ترجمه ترگمان]این جمله تلخ و caustic او را از خشم و خشم خود بروز می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Foretaste of Sichuan earthquake were overlooked.
[ترجمه گوگل]پیش بینی زمین لرزه سیچوان نادیده گرفته شد [ترجمه ترگمان]foretaste از زلزله سیچوان نادیده گرفته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• partial experience of something which is to come taste beforehand, partially experience something which is to come you say that an event is a foretaste of a future situation when it suggests to you what that future situation will be like.