foreswear
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
قسم خوردن برای ترک کاری/ ( با قسم ) چیزی را انکار و رد کردن
She forswore any involvement in the scandal.
او قسم خورد که هیچ دخالتی در رسوایی نداشته است.
They forswore violence as a means of protest.
آنها قسم خوردند که خشونت را به عنوان وسیله اعتراض کنار بگذارند.
او قسم خورد که هیچ دخالتی در رسوایی نداشته است.
آنها قسم خوردند که خشونت را به عنوان وسیله اعتراض کنار بگذارند.