foresight

/ˈfɔːrˌsaɪt//ˈfɔːsaɪt/

معنی: پیش بینی، بصیرت، دوراندیشی، مال اندیشی
معانی دیگر: آینده نگری، احتیاط، پایان بینی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: foresighted (adj.), foresightedly (adv.), foresightedness (n.)
(1) تعریف: concern and provision for future needs and eventualities; prudence.
متضاد: hindsight
مشابه: precaution, providence, prudence

(2) تعریف: the act or power of seeing into the future, or the knowledge gained thereby; prescience; foreknowledge.
مشابه: prophecy, vision

جمله های نمونه

1. he had enough foresight to save for his old age
این مال اندیشی را داشت که برای ایام پیری خود پول ذخیره کند.

2. He had had the foresight to bring in the washing before the rain started.
[ترجمه گوگل]او آینده نگری داشت که قبل از شروع باران، لباسشویی را بیاورد
[ترجمه ترگمان]پیش از شروع باران، پیش از شروع باران، پیش بینی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Purpose supposes foresight.
[ترجمه گوگل]هدف مستلزم آینده نگری است
[ترجمه ترگمان]از دور به نظر می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was later criticised for his lack of foresight.
[ترجمه گوگل]او بعداً به دلیل نداشتن آینده نگری مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او بعدها بخاطر فقدان پیش بینی مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They had the foresight to invest in new technology.
[ترجمه گوگل]آنها آینده نگری برای سرمایه گذاری در فناوری جدید داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها این پیش بینی را داشتند که در فن آوری جدید سرمایه گذاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government's policies show a remarkable lack of foresight.
[ترجمه گوگل]سیاست های دولت فقدان چشمگیر آینده نگری را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]سیاست های دولت فقدان پیش بینی قابل توجه را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The couple had the foresight to plan their retirement wisely.
[ترجمه گوگل]این زوج از آینده نگری برخوردار بودند تا برنامه ریزی عاقلانه ای برای بازنشستگی خود داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این دو نفر هم پیش بینی کرده بودند که retirement را عاقلانه انتخاب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She'd had the foresight to sell her apartment just before house prices came down.
[ترجمه گوگل]او آینده نگری داشت که آپارتمانش را درست قبل از کاهش قیمت خانه بفروشد
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه قیمت خانه برسد، او پیش بینی کرده بود که آپارتمانش را بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If you had had more foresight, you would have saved yourself a lot of trouble.
[ترجمه گوگل]اگر آینده نگری بیشتری داشتید از دردسرهای زیادی نجات می یافتید
[ترجمه ترگمان]اگر پیش بینی بیشتری کرده بودی، خودت را از دردسر نجات می دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It required a statesman's foresight and sagacity to make the decision.
[ترجمه گوگل]برای تصمیم گیری نیاز به آینده نگری و درایت یک دولتمرد بود
[ترجمه ترگمان]این کار مستلزم پیش بینی یک سیاست مدار و زیرکی بود تا این تصمیم را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She had had the foresight to prepare herself financially in case of an accident.
[ترجمه گوگل]او آینده نگری داشت تا در صورت بروز حادثه، خود را از نظر مالی آماده کند
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی کرده بود که در صورت تصادف خود را از نظر مالی آماده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Others, perhaps with greater foresight, wanted the strike to be continued until they had created an acceptable alternative political structure.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر، شاید با آینده نگری بیشتر، خواهان ادامه اعتصاب تا زمانی بودند که ساختار سیاسی جایگزین قابل قبولی ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر، شاید با پیش بینی بیشتر، خواهان ادامه اعتصاب تا زمان ایجاد یک ساختار سیاسی جایگزین قابل قبول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With foresight, the whole labor movement today could have been like the Machinists and the Pilots.
[ترجمه گوگل]با آینده نگری، کل جنبش کارگری امروز می توانست شبیه ماشین سازان و خلبانان باشد
[ترجمه ترگمان]با پیش بینی، کل جنبش کارگری امروز می توانست مانند the و the باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Countless small examples show the authorities' lack of foresight.
[ترجمه گوگل]نمونه های کوچک بی شماری نشان از عدم آینده نگری مسئولان دارد
[ترجمه ترگمان]مثال های بسیار کوچک، عدم پیش بینی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I tried never to let my foresight influence my action, but how can I tell?
[ترجمه گوگل]من سعی کردم هرگز اجازه ندهم آینده نگری بر عملکردم تأثیر بگذارد، اما چگونه می توانم بگویم؟
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت سعی نکردم که به foresight نفوذ کنم، اما چطور می توانم بگویم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش بینی (اسم)
anticipation, forecast, foresight, prognosis, prospect, prognoses, expectancy, expectance, caution, augury, prognostication, precaution, prevision, look-ahead, prefiguration

بصیرت (اسم)
knowledge, intuition, insight, vision, foresight, discernment, discretion, clairvoyance, ken

دوراندیشی (اسم)
foresight, forethought

مال اندیشی (اسم)
foresight, prognosis, prognoses, perspective, forethought, providence

تخصصی

[عمران و معماری] دید به پیش - دید جلو

انگلیسی به انگلیسی

• ability to see into the future; knowledge gained through such an ability; care for the future, prudence, precaution
foresight is the ability to see what is likely to happen, which is shown in the action that someone takes.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The ability to predict or plan for the future; prudence ☝️😃
🔍 مترادف: Anticipation
✅ مثال: His foresight in investing in technology stocks paid off when the market boomed.
Hindsight: گذشته نگری - نگاه به یک اتفاق بعد از وقوع. در این سطح تحلیل توصیفی ( Descriptive Analytics ) است و به چیستی موضوع پرداخته می شود. ( تصویر را ببینید کاملا گویاست )
Insight: فراست و آگاهی - نگاه به اتفاق در حین آن. در این سطح تحلیل تشخیصی ( Diagnostic Analytics ) است و به چرایی موضوع پرداخته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

Foresight: آینده نگری و دوراندیشی. در این سطح تحلیل پیش بینی کننده ( Predictive Analytics ) و تجویزی ( Prescriptive Analytics ) است و به اینکه در آینده چه اتفاقی می افتد و یا می توانیم چه کنیم که اتفاق بیفتد پرداخته می شود.

foresight
۱. پیش بینی
۲. مگسکِ سلاح
صحنه یا تصویری که در حال وقوع است و یا به وقوع خواهدپیوست ( در موارد مربوط به وقایع یا حوادث )
the ability to judge correctly what is going to happen in the future and plan your actions based on this knowledge:
She'd had the foresight to sell her apartment just before the housing market collapsed.
foresight ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: آینده نگاری
تعریف: فرایندی نظام مند و مشارکتی که در آن استنباط های مختلف را دربارۀ آینده گرد می آورند و از آن طریق چشم اندازی میان مدت یا بلندمدت را با هدف اتخاذ تصمیم های روزآمد و مهیا کردن اقدام های مشترک پی می ریزند
آینده نگاری
[نقشه برداری] قرائت جلو
پیش بینی
قرائت جلو ( عمران )
قرائت جلو ( نقشه برداری )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس