foreshow

/fɔːrˈʃoʊ//fɔːˈʃəʊ/

معنی: تخمین زدن، پیش بینی کردن، از پیش نشان دادن
معانی دیگر: از پیش خبر دادن از، پیش نمایی کردن، پیش آگاهی دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: foreshows, foreshowing, foreshowed, foreshown
• : تعریف: to indicate or show beforehand; prefigure.
مشابه: prophesy

جمله های نمونه

1. A foreshow of the revolution in cinemas, Walt Disney's next Pixar feature, "Up," was recently selected to open the Cannes Film Festival - the first 3D movie to do so.
[ترجمه گوگل]پیش نمایشی از انقلاب در سینماها، فیلم بعدی پیکسار والت دیزنی، «بالا»، اخیراً برای افتتاحیه جشنواره فیلم کن انتخاب شد - اولین فیلم سه بعدی که چنین کاری را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]فیلم انیمیشن بعدی والت دیسنی به تازگی برای افتتاح جشنواره فیلم کن انتخاب شد - اولین فیلم سه بعدی که این کار را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These foreshow the arrival of the postmodern period.
[ترجمه گوگل]اینها ورود دوره پست مدرن را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]اینها ظهور دوره پست مدرن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We retain not by foreshow can amend these clause's right.
[ترجمه گوگل]ما با پیش‌نمایش نمی‌توانیم حق این بند را اصلاح کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با foreshow نمی توانیم این حق را اصلاح کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It can foreshow the constitute of products and redound to the design of compose routes .
[ترجمه گوگل]می تواند تشکیل محصولات را پیش بینی کند و به طراحی مسیرهای ترکیبی کمک کند
[ترجمه ترگمان]این کار می تواند شامل تولید محصولات و redound به طراحی مسیرهای تولید شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And the successful development and application of IP telephony foreshow the appearance of the new information network basing on IP.
[ترجمه گوگل]و توسعه و کاربرد موفقیت آمیز تلفن IP نمایانگر ظهور شبکه اطلاعاتی جدید مبتنی بر IP است
[ترجمه ترگمان]و توسعه موفقیت آمیز و کاربرد تلفن IP، ظهور شبکه اطلاعاتی جدید مبتنی بر IP را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The past, now, and future of it is a focus regarded by mass media, because it will foreshow the basic tend of broadcasting industry.
[ترجمه گوگل]گذشته، حال و آینده آن مورد توجه رسانه های جمعی است، زیرا گرایش اساسی صنعت پخش را پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان]گذشته، اکنون، و آینده آن تمرکز رسانه جمعی است، چرا که تمایل پایه و اساسی صنعت پخش را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gold cup and certificates of award record the splendid past and also foreshow the golden future of Guangshun Company. But what Guangshun believes firmly is the industri and working harder and harder.
[ترجمه گوگل]کاپ طلا و گواهی های جایزه، گذشته پر زرق و برق را ثبت می کنند و همچنین آینده طلایی شرکت گوانگ شون را پیش بینی می کنند اما چیزی که گوانگشون قاطعانه به آن اعتقاد دارد صنعت و سخت‌تر و سخت‌تر کار کردن است
[ترجمه ترگمان]جام طلایی و گواهی تولد با شکوه گذشته و همچنین آینده طلایی شرکت Guangshun را به تصویر می کشد اما آنچه که Guangshun معتقد است این است که سخت تر و سخت تر کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the backside the betterment to the quality control methods has a decisive influence. At the same time the efforts can foreshow to be helpful to the similar products and industrys.
[ترجمه گوگل]در قسمت پشتی، بهبود روش های کنترل کیفیت تأثیر تعیین کننده ای دارد در عین حال، این تلاش ها می تواند کمک کننده به محصولات و صنایع مشابه باشد
[ترجمه ترگمان]در پس زمینه بهتر شدن نسبت به روش های کنترل کیفیت تاثیر قاطعی دارد در عین حال، این تلاش ها می تواند برای محصولات مشابه و صنعت نیز مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We can also find a good relationship between frost-day temperature and mean temperature in the period, this may foreshow the variation of mean temperature is produced by frost-day temperature.
[ترجمه گوگل]ما همچنین می‌توانیم رابطه خوبی بین دمای روز یخبندان و دمای میانگین در دوره پیدا کنیم، این ممکن است نشان‌دهنده تغییر میانگین دما توسط دمای روز یخبندان باشد
[ترجمه ترگمان]ما همچنین می توانیم یک رابطه خوب بین دما - روز و متوسط دما در این دوره پیدا کنیم، این ممکن است تغییر دمای میانگین تولید شده توسط دمای هوای یخ بندان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخمین زدن (فعل)
account, compute, estimate, appraise, guesstimate, foreshow, guess

پیش بینی کردن (فعل)
foreshow, previse, antedate, foretaste, dope, anticipate, prognosticate, augur, foresee, forecast

از پیش نشان دادن (فعل)
foreshow, prefigure

انگلیسی به انگلیسی

• show beforehand; predict by divine inspiration; prognosticate

پیشنهاد کاربران

بپرس