forelimb

/ˈfɔːrˌlɪm//ˈfɔːleɡ/

معنی: باله جلو
معانی دیگر: اندام جلو (مانند دست یا بال یا باله ی قدامی)، پیش اندام، عضو جلو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one of the front appendages of an animal with four limbs, such as a leg or flipper.

جمله های نمونه

1. The forelimbs are less than half the length of the hind limbs, which suggests an obligatory bipedal posture.
[ترجمه گوگل]طول اندام های جلویی کمتر از نصف اندام های عقبی است که نشان دهنده وضعیت دوپا اجباری است
[ترجمه ترگمان]The کم تر از نیمی از طول پاهای عقب هستند، که نشان می دهند یک حالت پایه واجب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The arterial truck of the forelimb consists of axillary, brachial, and radial arteries.
[ترجمه گوگل]کامیون شریانی اندام جلویی از شریان های زیر بغل، بازویی و رادیال تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]کامیون شریانی of شامل axillary، brachial و شریان های شعاعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Grip Strength Meter was used to assess forelimb function.
[ترجمه گوگل]برای ارزیابی عملکرد اندام جلویی از قدرت سنج گریپ استفاده شد
[ترجمه ترگمان]وزن Grip برای ارزیابی عملکرد forelimb مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The monocline observed in the field is the forelimb of fault-bend foldings. The second anticline belt inherits the first belt's displacement forming structure wedges.
[ترجمه گوگل]مونوکلاین مشاهده شده در میدان، اندام جلوی چین خوردگی های خم گسل است کمربند تاقدیس دوم وارث گوه‌های ساختاری تشکیل دهنده جابجایی کمربند اول است
[ترجمه ترگمان]The مشاهده شده در این میدان برابر با forelimb of است تسمه دوم باعث می شود که جابجایی اولین بسته، wedges ساختار را تشکیل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Head and forelimb of short hair.
[ترجمه گوگل]سر و اندام جلویی موهای کوتاه
[ترجمه ترگمان]سر و کله مو کوتاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The distribution of forelimb arteries in a leopard was observed by perfusion.
[ترجمه گوگل]توزیع شریان های اندام جلویی در یک پلنگ با پرفیوژن مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]توزیع شریان های forelimb در پلنگ توسط perfusion مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Brachium:The part of the upper arm or forelimb extending from the shoulder to the elbow.
[ترجمه گوگل]براکیوم: بخشی از بازو یا اندام جلویی که از شانه تا آرنج امتداد دارد
[ترجمه ترگمان]Brachium: قسمتی از بازوی فوقانی یا forelimb از شانه تا آرنج امتداد می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The doctor said the problem lied in its forelimb and it would not die.
[ترجمه گوگل]دکتر گفت مشکل در اندام جلویی آن نهفته است و نمی میرد
[ترجمه ترگمان]دکتر گفت که مشکل در forelimb دروغ بوده و نخواهد مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The absolute growth of the head weight, forelimb weight, hind limb weight, body length, forelimb length, hind limb length, shin length and the third toe length showed a pattern of normal distribution.
[ترجمه گوگل]رشد مطلق وزن سر، وزن اندام جلویی، وزن اندام عقبی، طول بدن، طول اندام جلویی، طول اندام عقبی، طول ساق پا و طول انگشت سوم پا الگوی توزیع نرمال را نشان داد
[ترجمه ترگمان]رشد مطلق وزن سر، وزن forelimb، وزن بدن، طول بدن، طول بدن، ساق پا و طول انگشت سوم یک الگوی توزیع نرمال را نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Forelimb bones included pectoral girdle bone and dissociative forelimb bones.
[ترجمه گوگل]استخوان‌های اندام جلویی شامل استخوان‌های کمربند سینه‌ای و استخوان‌های اندام جلویی تجزیه‌کننده بودند
[ترجمه ترگمان]استخوان های Forelimb شامل استخوان کمربند pectoral و استخوان های forelimb dissociative است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Training in a forelimb reaching task leads to rapid (within an hour) formation of postsynaptic dendritic spines on the output pyramidal neurons in the contralateral motor cortex.
[ترجمه گوگل]تمرین برای رسیدن به اندام جلویی منجر به تشکیل سریع (در عرض یک ساعت) خارهای دندریتیک پس سیناپسی روی نورون های هرمی خروجی در قشر حرکتی طرف مقابل می شود
[ترجمه ترگمان]آموزش در یک کار به مرحله رسیده منجر به تشکیل سریع (در عرض یک ساعت)تشکیل of dendritic dendritic بر روی نورون های هرمی شکل خروجی در قشر موتور contralateral می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Similar effects on limb outgrowth and Hoxd gene expression were observed in forelimb cultures.
[ترجمه گوگل]اثرات مشابهی بر روی رشد اندام و بیان ژن Hoxd در کشت های اندام جلویی مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]اثرات مشابهی در حالت رشد عضو و بیان ژن Hoxd در فرهنگ های forelimb مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cells in the limb bud must record whether they are forelimb or hindlimb cells and so alter their programme.
[ترجمه گوگل]سلول های جوانه اندام باید ثبت کنند که سلول های اندام جلویی یا عقبی هستند و بنابراین برنامه خود را تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]سلول ها در نطفه عضو باید ثبت کنند که آیا آن ها سلول های forelimb یا hindlimb هستند و بنابراین برنامه خود را تغییر می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Later discoveries would show that in fact both are bipedal, with massive hind legs and diminutive forelimbs.
[ترجمه گوگل]اکتشافات بعدی نشان می دهد که در واقع هر دو دوپا هستند، با پاهای عقبی عظیم و اندام های جلویی کوچک
[ترجمه ترگمان]کشفیات بعدی نشان می دهند که در حقیقت هر دوی آن ها دارای پاهای عقبی و پاهای عقبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باله جلو (اسم)
forelimb

انگلیسی به انگلیسی

• front leg of an animal

پیشنهاد کاربران

forelimb ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: پیش یال
تعریف: یال پُرشیب تر هر چین طاقدیسی نامتقارن
اندام حرکتی قدامی

بپرس