forego

/fɒrˈɡoʊ//fɔːˈɡəʊ/

معنی: پیش رفتن، مقدم بودن بر، پیش از چیزی واقع شدن
معانی دیگر: ارجحیت داشتن، (از نظر زمان یا مکان یا رتبه) جلوتر بودن، پیش بودن، قبلا آمدن، ارشدیت داشتن، رجوع شود به: forgo

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: foregoes, foregoing, foregone, forewent
مشتقات: foregoer (n.)
• : تعریف: to go before; precede.

- His wife and children will travel there eventually, but his voyage will forego theirs.
[ترجمه گوگل] همسر و فرزندانش سرانجام به آنجا سفر خواهند کرد، اما سفر او از سفر آنها چشم پوشی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] همسر و فرزندانش در نهایت به آنجا سفر خواهند کرد، اما سفر او از آن ها صرف نظر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: foregoer (n.)
• : تعریف: variant of forgo.

- I'll have to forego our card game tonight because I have to get up early tomorrow.
[ترجمه گوگل] من باید امشب از بازی با ورق خود صرف نظر کنم زیرا فردا باید زود بیدار شوم
[ترجمه ترگمان] امشب باید از بازی our صرف نظر کنم چون فردا صبح زود بیدار می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Keen skiers are happy to forego a summer holiday to go skiing.
[ترجمه گوگل]اسکی بازان مشتاق خوشحال هستند که تعطیلات تابستانی را برای رفتن به اسکی کنار می گذارند
[ترجمه ترگمان]اسکی بازان بزرگ خوشحال هستند که از تعطیلات تابستانی راضی هستند تا به اسکی بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Priests promise to forego the pleasures of the flesh.
[ترجمه گوگل]کشیش ها قول می دهند که از لذت های جسمانی چشم بپوشند
[ترجمه ترگمان]کشیش ها قول می دهند که از لذت های گوشت صرف نظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Effectively, the legislature agreed to forego the extended debate and process of negotiation over appropriations that normally occurred.
[ترجمه گوگل]در واقع، قانونگذار موافقت کرد که از بحث و روند مذاکرات گسترده در مورد تخصیصی که به طور معمول رخ می‌داد صرف نظر کند
[ترجمه ترگمان]به طور موثر، قانون گذار موافقت کرد که از بحث های طولانی و فرآیند مذاکره بر سر تخصیص بودجه که به طور معمول رخ داده است صرف نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Here, three Santas forego their sleighs in favor of an underground commute.
[ترجمه گوگل]در اینجا، سه بابانوئل از سورتمه خود صرف نظر می کنند و به نفع رفت و آمد زیرزمینی هستند
[ترجمه ترگمان]در اینجا، سه Santas از سورتمه های ایشان به نفع رفت و آمد زیرزمینی چشم پوشی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People tend to forego sleep in order to make time for a work-out or other daily activities and it is often overlooked as an important factor in the battle of the bulge.
[ترجمه گوگل]مردم تمایل دارند از خواب صرف نظر کنند تا زمانی را برای تمرین یا سایر فعالیت های روزانه اختصاص دهند و اغلب به عنوان عامل مهمی در نبرد برآمدگی نادیده گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]افراد تمایل دارند که از خواب صرف نظر کنند تا زمانی را برای فعالیت های روزانه و یا فعالیت های روزانه دیگر به دست آورند و اغلب به عنوان یک عامل مهم در نبرد of نادیده گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mickey agreed to forego his holiday for the new project.
[ترجمه گوگل]میکی موافقت کرد که از تعطیلات خود برای پروژه جدید صرف نظر کند
[ترجمه ترگمان]میکی می گوید که از تعطیلات خود برای پروژه جدید صرف نظر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Today forego a grudge. Forgive those who hurt you.
[ترجمه گوگل]امروز کینه را کنار بگذارید کسانی را که به شما صدمه زدند ببخشید
[ترجمه ترگمان] امروز از یه کینه پیروی کن کسایی که بهت آسیب رسوندن رو ببخش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mickey agreed to forego his holiday.
[ترجمه گوگل]میکی موافقت کرد که از تعطیلات خود صرف نظر کند
[ترجمه ترگمان]میکی \"موافقت کرد که از تعطیلاتش کناره گیری کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I forego the cod tongues: just thinking about how they extract them makes me slightly queasy.
[ترجمه گوگل]من از زبان‌های ماهی کاد چشم پوشی می‌کنم: فقط فکر کردن به اینکه چگونه آنها را استخراج می‌کنند کمی من را مضطرب می‌کند
[ترجمه ترگمان]فقط به این فکر می کنم که چطور آن ها باعث می شود کمی حالت تهوع پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Neither women nor men have to forego satisfying sexual relationships because of advancing age.
[ترجمه گوگل]نه زنان و نه مردان مجبور نیستند از روابط جنسی رضایت بخش به دلیل افزایش سن چشم پوشی کنند
[ترجمه ترگمان]نه زن و نه مرد نباید روابط جنسی ارضا کننده را به خاطر افزایش سن، از دست بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This was a delight he could not forego.
[ترجمه گوگل]این لذتی بود که او نمی توانست از آن چشم پوشی کند
[ترجمه ترگمان]این لذتی بود که نمی توانست از آن صرف نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Or else he would forego his mortal nature.
[ترجمه گوگل]وگرنه از فانی بودن خود چشم پوشی می کرد
[ترجمه ترگمان]وگرنه از طبیعت فانی چشم پوشی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Furthermore, in a five-match Test series one of the northern or midland venues must forego.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، در یک سری آزمون پنج مسابقه ای، یکی از مکان های شمالی یا میدلند باید حذف شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، در یک سری پنج مسابقه ای تست، یکی از مکان های شمالی یا midland باید از آن صرف نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش رفتن (فعل)
gain, advance, progress, get on, go forward, jut, proceed, precess, antecede, set on, butt, forego, get by, make way

مقدم بودن بر (فعل)
forego

پیش از چیزی واقع شدن (فعل)
forego

انگلیسی به انگلیسی

• precede, go before; abstain, refrain from, give up
if you forego something, you give it up or do not insist on having it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
She decided to forego dessert to stick to her diet.
In a discussion about sacrifices, someone might say, “I had to forego vacations for several years to save money. ”
A person might explain their decision by stating, “I chose to forego attending the party to focus on my studies. ”
قید چیزی را زدن، منصرف شدن
البته به معنای صرف نظر کردن هم هست که دوستان اشاره کردند.
پیش رفتن ، پیش از چیزى واقع شدن ، مقدم بودن بر
Forego یا forgo
صرف نظر کردن
بی خیال شدن
املای دیگری برای forgo
منبع: Longman Dictionary
دوستان forego رو با forgo اشتباه گرفتن
Forgo یعنی صرف نظر کردن، چشم پوشی کردن ، رها کردن
اما
Forego یعنی مقدم بودن و قبل از چیزی آمدن
To Forgo
نادید گرفتن
چشم پوشی کردن

صرف نظر کردن

بپرس