forcefulness


زورمندى، تاثیر

جمله های نمونه

1. I'm not sure if his forcefulness is an asset or a liability.
[ترجمه گوگل]من مطمئن نیستم که قدرت او یک دارایی است یا یک بدهی
[ترجمه ترگمان]مطمئن نیستم که اون forcefulness یه مهره باشه یا یه دردسر باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She had inherited her father's forcefulness.
[ترجمه گوگل]او زورگویی پدرش را به ارث برده بود
[ترجمه ترگمان]او forcefulness پدرش را به ارث برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They emphasize a sense forcefulness and beautiful shapes.
[ترجمه گوگل]آنها بر قدرت حس و اشکال زیبا تأکید می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها بر درکی از اشکال زیبا و زیبا تاکید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A government has not the vitality and forcefulness of a living man.
[ترجمه گوگل]یک حکومت نشاط و نیروی انسانی زنده را ندارد
[ترجمه ترگمان]دولت نیروی زندگی و زندگی یک مرد زنده را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Note how in this case the tremolo creates an expectation of the forcefulness and dynamism which is to follow.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که چگونه در این مورد ترمولو انتظار نیرومندی و پویایی را ایجاد می کند که باید به دنبال آن باشد
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که در این حالت the یک انتظار از پویایی و پویایی که باید دنبال شود را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sextile between Mars and Pluto produces will power and forcefulness in your nature.
[ترجمه گوگل]جنس جنس بین مریخ و پلوتون در طبیعت شما قدرت اراده و نیرو ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]جدایی بین مریخ و پلوتو قدرت و forcefulness را در طبیعت شما تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These adjectives are synonymous when they refer to keenness and forcefulness of thought, expression, or intellect.
[ترجمه گوگل]این صفت ها زمانی مترادف هستند که به تیز و قدرت فکر، بیان یا عقل اشاره می کنند
[ترجمه ترگمان]این صفات زمانی مترادف هستند که آن ها به حساسیت و حساسیت فکری، بیان و یا هوش اشاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this era characterized by too much pettiness and flightiness, it is really a miracle that we should find such imposing forcefulness and artistic excellence as shown in his works.
[ترجمه گوگل]در این دوران که با ریزه کاری و فرومایه بودن بیش از حد مشخص می شود، این واقعاً یک معجزه است که ما باید چنین اقتدار و برتری هنری تأثیرگذار را پیدا کنیم که در آثار او نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]در این دوره، بسیار much و flightiness، واقعا یک معجزه است که ما باید چنین imposing و برتری هنری را همان طور که در آثارش دیده می شود، بیابیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Professor Brian Cox takes a travelling in wager of the forcefulness maker of the future.
[ترجمه گوگل]پروفسور برایان کاکس سفری را در شرط بندی برای سازنده نیرو در آینده انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]پروفسور برایان کاکس با شرط بندی از the maker آینده سفر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• vigor, energy, strength

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : force / enforce
✅️ اسم ( noun ) : force / forcefulness / enforceability / enforcement / enforcer
✅️ صفت ( adjective ) : forceful / forced / forcible / enforced / enforceable
✅️ قید ( adverb ) : forcefully / forcibly
مقتدرانه. اقتدار. نیرومندی. توانمندی

بپرس