force out

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a baseball play in which a runner in forced out at the next base following the hitting of a fair ball by a teammate.

جمله های نمونه

1. He was forced out of his chairmanship.
[ترجمه گوگل]او مجبور به کناره گیری از ریاست خود شد
[ترجمه ترگمان]به زور از chairmanship بیرون آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The net result is that small shopkeepers are being forced out of business.
[ترجمه گوگل]نتیجه خالص این است که مغازه داران کوچک مجبور به ترک کار هستند
[ترجمه ترگمان]نتیجه نهایی این است که فروشندگان کوچک مجبور به بیرون رفتن از کسب وکار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Competition has forced out many small firms.
[ترجمه ه] رقابت بسیاری از شرکت های کوچک را بیرون کرده است
|
[ترجمه گوگل]رقابت بسیاری از شرکت‌های کوچک را مجبور کرده است
[ترجمه ترگمان]رقابت شرکت های کوچک بسیاری را وادار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In Tripoli, Karami's insurgents kept government forces out of the city for several weeks.
[ترجمه گوگل]در طرابلس، شورشیان کرمی چندین هفته نیروهای دولتی را از شهر دور نگه داشتند
[ترجمه ترگمان]در طرابلس، شورشیان به مدت چند هفته نیروهای دولتی را از شهر بیرون راندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Suddenly he let out a huge sigh, as though the air was being forced out of him.
[ترجمه گوگل]ناگهان آه بزرگی کشید، انگار که هوا به زور از او بیرون می‌رود
[ترجمه ترگمان]ناگهان آه عمیقی کشید، انگار هوا داشت از او خارج می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bush dodged a bullet when Chavez was forced out.
[ترجمه گوگل]زمانی که چاوز به زور بیرون رانده شد، بوش از یک گلوله طفره رفت
[ترجمه ترگمان]بوش زمانی که چاوز بیرون رانده شد، از یک گلوله جاخالی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. 2500 residents were forced out of their homes by floodwaters.
[ترجمه گوگل]2500 نفر از ساکنان در اثر سیلاب مجبور به ترک خانه های خود شدند
[ترجمه ترگمان]۲۵۰۰ نفر از ساکنین مجبور به ترک خانه هایشان توسط سیلاب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All of the 80 Assembly members who held office in 1990 have already been forced out by term limits.
[ترجمه گوگل]تمام 80 عضو مجلس که در سال 1990 سمت خود را بر عهده داشتند، قبلاً با محدودیت های دوره اخراج شده اند
[ترجمه ترگمان]همه ۸۰ عضو مجلس که در سال ۱۹۹۰ مقام خود را در دست داشتند، در حال حاضر به دلیل محدودیت های دوره خارج شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Matanzimas were forced out after a military coup nearly two years ago.
[ترجمه گوگل]ماتانزیماها پس از یک کودتای نظامی نزدیک به دو سال پیش مجبور به خروج شدند
[ترجمه ترگمان]The پس از کودتای نظامی نزدیک به دو سال پیش رانده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some let work so dominate their lives that it forces out spouse, children and leisure.
[ترجمه گوگل]برخی اجازه می‌دهند کار چنان بر زندگی‌شان مسلط شود که همسر، فرزندان و اوقات فراغت را مجبور کند
[ترجمه ترگمان]برخی می گذارند کار به قدری بر زندگی آن ها غلبه کند که همسر، کودکان و اوقات فراغت را به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was a Police Force out in force to recognise a man who was one of theirs.
[ترجمه گوگل]این یک نیروی پلیس بود که مردی را که یکی از آنها بود شناسایی کرد
[ترجمه ترگمان]این یک نیروی پلیس بود که به زور مردی را تشخیص داد که یکی از آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Eddie feels that he was forced out of his job in order to make way for a younger man.
[ترجمه گوگل]ادی احساس می کند که او را مجبور به ترک شغل خود کرده اند تا راه را برای یک مرد جوان تر باز کند
[ترجمه ترگمان]ادی احساس می کرد که به زور از کارش بیرون امده تا راه را برای یک مرد جوان تر پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hamilton, proclaiming his innocence, was forced out as trade minister in charge of business integrity.
[ترجمه گوگل]همیلتون، با اعلام بی گناهی خود، به عنوان وزیر بازرگانی مسئول یکپارچگی کسب و کار مجبور به اخراج شد
[ترجمه ترگمان]همیلتون، که ادعای بی گناهی خود را اعلام کرده بود، به عنوان وزیر بازرگانی به اتهام تمامیت کسب وکار اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Until it was forced out, Super Star Video had relied on extremely loyal customers whom the Elgaens treated as friends.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که ویدیوی سوپر استار به اجبار کنار گذاشته شد، به مشتریان بسیار وفاداری متکی بود که Elgaens با آنها به عنوان دوستان رفتار می کردند
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که این کار اجباری نشد، ویدئوی سوپر استار به مشتریان بسیار وفادار تکیه کرده بود که the با آن ها به عنوان دوست رفتار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

از دور خارج کردن حریف یا رقیب
خلع ید، برکنارکردن، از کار بی کار کردن، بیرون کردن، اخراج
بیرون کردن
محروم کردن
خلع شدن از پست و مقام
مثال سخنان به سختی بیرون آمدن. مثلاً طرف سختشه که یه چیزی رو بگه
به سختی گفتن مثال با سرفه گفتن
محروم شدن
بیرون راندن
بیرون دادن، بیرون کردن، به بیرون فوران کردن

بپرس