force oneself on

انگلیسی به انگلیسی

• impose one's will or presence on another

پیشنهاد کاربران

( نظر و عقیده ) خود را تحمیل کردن
یا از نظر جنسی خود را به کسی تحمیل کردن . ( هم معنی تج*اوز جنسی هم میشه در نظرش گرفت )