1. they tried to force-feed the man who was on hunger strike
کوشیدند به مردی که اعتصاب غذا کرده بود به زور خوراک بدهند.
2. I heard that doctors had to force feed him.
[ترجمه گوگل]شنیدم که پزشکان مجبور شدند به زور به او غذا بدهند
[ترجمه ترگمان]شنیدم که دکترا مجبور شدن به زور بهش غذا بدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The external force feed test indicated that the frequency of seed amount in frame is independent of shooting frequency.
[ترجمه گوگل]آزمایش تغذیه نیروی خارجی نشان داد که فرکانس مقدار دانه در فریم مستقل از فرکانس تیراندازی است
[ترجمه ترگمان]تست خوراک نیروی خارجی نشان داد که فرکانس مقدار بذر در کادر مستقل از فرکانس عکاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In compare with the external force feed type, the uniformity of dropping may be increased by 10-30% when sowing wheat, sorghum, millet and corn.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با نوع تغذیه نیروی خارجی، یکنواختی ریزش ممکن است در زمان کاشت گندم، سورگوم، ارزن و ذرت 10 تا 30 درصد افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با نوع تغذیه نیروی خارجی، اگر کاشت گندم، sorghum، ارزن، ارزن و ذرت به میزان ۱۰ تا ۳۰ درصد افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. And so far, Zuckerberg's mad impulse to force feed us sharing tools has worked.
[ترجمه گوگل]و تا کنون، انگیزه دیوانهوار زاکربرگ برای تغذیه ما با استفاده از ابزارهای مشترک کارساز بوده است
[ترجمه ترگمان]و تا کنون، انگیزه دیوانه Zuckerberg برای تغذیه دادن به ما برای به اشتراک گذاشتن ابزار کار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The parents start to react inappropriately to the child, attempt to force feed, and cause greater resistance.
[ترجمه گوگل]والدین شروع به واکنش نامناسب نسبت به کودک می کنند، سعی می کنند به زور غذا بدهند و مقاومت بیشتری ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]والدین به طور نامناسب به کودک واکنش نشان می دهند، سعی می کنند غذا را به زور وارد کنند و مقاومت بیشتری ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In answer to this, there are cases in which the notion of force feeding is very wide of the mark.
[ترجمه گوگل]در پاسخ به این موارد، مواردی وجود دارد که در آن مفهوم تغذیه نیرو بسیار گسترده است
[ترجمه ترگمان]در پاسخ به این، مواردی وجود دارند که در آن ها مفهوم تغذیه اجباری بسیار گسترده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Not long, our education revolves to take an exam the link unceasingly for the student turbo - charged, "the force feed duck" the type education has gotten the Chinese brand mark deeply.
[ترجمه گوگل]مدت زیادی نیست، آموزش و پرورش ما می چرخد تا بی وقفه لینک دانش آموز توربو را امتحان کند
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی نیست، آموزش ما به دنبال امتحان کردن یک آزمون برای the توربو مسئول است و \"اردک\" که از نوع آموزش استفاده می کند علامت تجاری چینی را عمیقا تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The Chinese students are educated the way are "the force feed duck", is laborious very.
[ترجمه گوگل]دانشآموزان چینی به روشی آموزش میبینند که "اردک تغذیه نیرو"، بسیار پر زحمت است
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان چینی تحصیل کرده اند و راه \"اردک را تغذیه می کنند\"، بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The system consists of guide wire feeding and detecting, force feed back, imaging and image processing etc.
[ترجمه گوگل]این سیستم شامل تغذیه و تشخیص سیم راهنما، بازخورد نیرو، تصویربرداری و پردازش تصویر و غیره است
[ترجمه ترگمان]این سیستم شامل هدایت سیم و تشخیص، تغذیه اجباری، تصویربرداری و پردازش تصویر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید