for sale


معنی: فروختنی
معانی دیگر: برای فروش، فروشی، موجودبرای فروش

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: available for purchase.

جمله های نمونه

1. Hundreds of slaves were corralled for sale.
[ترجمه گوگل]صدها برده برای فروش جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]صدها برده برای فروش corralled شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. On February 12th he put up for sale a second tranche of 3state-owned companies.
[ترجمه گوگل]در 12 فوریه او بخش دوم 3 شرکت دولتی را برای فروش گذاشت
[ترجمه ترگمان]در ۱۲ فوریه او بخش دوم از ۳ شرکت دولتی را به فروش رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Car for sale: one careful owner, low mileage.
[ترجمه گوگل]ماشین برای فروش: یک مالک محتاط، مسافت پیموده شده کم
[ترجمه ترگمان]خودرو برای فروش: یک مالک دقیق، مایل به پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has put her house up for sale.
[ترجمه گوگل]خانه اش را برای فروش گذاشته است
[ترجمه ترگمان]خانه اش را برای فروش گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The castle has been put up for sale.
[ترجمه گوگل]قلعه برای فروش گذاشته شده است
[ترجمه ترگمان]قلعه را برای فروش گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The goods for sale were attractively laid out.
[ترجمه گوگل]اجناس برای فروش به شکل جذابی چیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]همه چیز را برای فروش و فروش گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Baby rabbits for sale. Enquire within.
[ترجمه گوگل]فروش بچه خرگوش در داخل پرس و جو کنید
[ترجمه ترگمان]خرگوش های عزیز برای فروش بیا داخل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Those woods belong to the property that's for sale.
[ترجمه گوگل]آن چوب ها متعلق به ملکی است که برای فروش است
[ترجمه ترگمان]اون جنگل متعلق به the که برای فروش تعلق داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All types of electronic dance music mixtapes for sale.
[ترجمه گوگل]فروش انواع میکس موزیک رقص الکترونیک
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از موسیقی رقص الکترونیک برای فروش عرضه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bicycle for sale: £60 o. n. o.
[ترجمه گوگل]فروش دوچرخه: 60 پوند n o
[ترجمه ترگمان]دوچرخه برای فروش: ۶۰ پوند - م
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The house came up for sale and the couple realised they could just about afford it.
[ترجمه گوگل]خانه برای فروش قرار گرفت و زوج متوجه شدند که تقریباً می توانند آن را بپردازند
[ترجمه ترگمان]این خانه برای فروش به بازار آمد و این زوج متوجه شدند که تنها می توانند هزینه آن را تقبل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The beans are then ground and packaged for sale as ground coffee.
[ترجمه گوگل]دانه ها سپس آسیاب شده و برای فروش به عنوان قهوه آسیاب شده بسته بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]The سپس زمین هستند و برای فروش به عنوان قهوه زمینی بسته بندی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All exhibits are for sale, the proceeds being split between Oxfam and the artist.
[ترجمه گوگل]تمام نمایشگاه ها برای فروش هستند و درآمد حاصل از آن بین آکسفام و هنرمند تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]هر نمایشگاه برای فروش وجود دارد، درآمد حاصل از آن بین اوکسفام و هنرمند تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That house is for sale.
[ترجمه گوگل]آن خانه برای فروش است
[ترجمه ترگمان]آن خانه برای فروش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There are several plots of land for sale.
[ترجمه گوگل]چند قطعه زمین برای فروش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]چندین قطعه زمین برای فروش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروختنی (صفت)
salable, for sale, saleable

انگلیسی به انگلیسی

• for selling, available for purchase, to be sold

پیشنهاد کاربران

بپرس