بهتر است بگویم که . . .
چیزی نمی توانم بگویم جز اینکه . . .
چیزی نمی توانم بگویم جز اینکه . . .
کار بهتر یا سرگرمی بهتری پیدا نکردن. . .
مثلاً: For lack of anything better to do, we went to the park
چون سرگرمیِ بهتری پیدا نکردیم، به پارک رفتیم.
مثلاً: For lack of anything better to do, we went to the park
چون سرگرمیِ بهتری پیدا نکردیم، به پارک رفتیم.
واقعا نمیدونم چجوری بگم
( وقتی یه جایی تو صحبت کردن کم میاری و دنبال کلمه مناسبش میگردی )
( وقتی یه جایی تو صحبت کردن کم میاری و دنبال کلمه مناسبش میگردی )
به دلیل نداشتن/نبود/ ندانستن کلمه مناسب/ مناسبتر/بهتر . . .
They called it a comet, for lack of a better term/word