• : تعریف: as an example; for example. • مترادف: e.g., say
جمله های نمونه
1. There are a number of improvements; for instance, both mouse buttons can now be used.
[ترجمه گوگل]تعدادی پیشرفت وجود دارد؛ به عنوان مثال، اکنون می توان از هر دو دکمه ماوس استفاده کرد [ترجمه ترگمان]چندین بهبود وجود دارد؛ به عنوان مثال، هر دو دکمه موس را می توان استفاده کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Murder, petty theft and tax evasion, for instance, all have different motives and consequences.
[ترجمه آرمان یاوری] به عنوان مثال، قتل، سرقت، دور زدن مالیات، همگی دارای انگیزه ها و عواقبی متفاوت هستند
|
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، قتل، سرقت های کوچک و فرار مالیاتی، همگی انگیزه ها و پیامدهای متفاوتی دارند [ترجمه ترگمان]قتل، دزدی، دزدی بدون مالیات، برای مثال، همه انگیزه های متفاوتی دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Teenage sex, for instance, may come not out of genuine desire but from a need to get love.
[ترجمه گوگل]برای مثال، رابطه جنسی نوجوانان ممکن است نه از میل واقعی، بلکه از نیاز به عشق ناشی شود [ترجمه ترگمان]مثلا ممکن است با عشق واقعی از عشق واقعی بیرون بیاید، بلکه نیاز به عشق دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You cannot rely on her; for instance, she arrived an hour late for an important meeting yesterday.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید به او تکیه کنید به عنوان مثال، دیروز برای یک جلسه مهم با یک ساعت تاخیر وارد شد [ترجمه ترگمان]برای مثال، شما نمی توانید به او اعتماد کنید؛ برای مثال او دیروز یک ساعت دیر به جلسه مهم رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. What would you do, for instance, if you found a member of staff stealing?
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، اگر یکی از کارکنان را در حال دزدی بیابید، چه می کنید؟ [ترجمه ترگمان]مثلا اگر شما یکی از کارکنان دزدی را پیدا کردید چه کار می کردید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In the electronics industry, for instance, 5000 jobs are being lost.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در صنعت الکترونیک، 5000 شغل در حال از بین رفتن است [ترجمه ترگمان]مثلا در صنعت الکترونیک، ۵۰۰۰ شغل از دست می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. For instance, the more versatile Singaporeans, with richer experiences of life, might have been deterred from taking part for fear of losing face within sight of friends and relatives, should they perform ignominiously.
[ترجمه گوگل]برای مثال، سنگاپوریهای همهکارهتر، با تجربیات غنیتر از زندگی، ممکن است از ترس از دست دادن چهره در دید دوستان و خویشاوندان، از شرکت در آن منصرف شوند، در صورتی که رفتاری تحقیرآمیز داشته باشند [ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، the versatile، با تجارب غنی تر از زندگی، ممکن است از شرکت در ترس از دست دادن چهره در میان دوستان و بستگان خود اجتناب کرده باشند، باید آن ها را به نحو زشتی انجام دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. For instance, an extra demand at home or abroad for goods made either cheaper or better by electronics will add to employment.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، تقاضای اضافی در داخل یا خارج از کشور برای کالاهایی که ارزانتر یا بهتر از وسایل الکترونیکی ساخته میشوند، به اشتغال میافزایند [ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، تقاضای اضافی در خانه و یا خارج از کشور برای کالاهای تولیدی ارزان تر و یا بهتر می تواند به اشتغال اضافه شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In man, for instance, the genes that control gender are on the Y chromosome.
[ترجمه گوگل]برای مثال، در انسان، ژنهایی که جنسیت را کنترل میکنند در کروموزوم Y هستند [ترجمه ترگمان]برای مثال، در انسان ژن ها که جنسیت را کنترل می کنند در کروموزوم Y قرار دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Mark Andrews, for instance, was asked what was Adrian Garvey's most annoying habit.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، از مارک اندروز پرسیده شد که آزاردهنده ترین عادت آدریان گاروی چیست؟ [ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، \"مارک اندروز\" از او پرسیده شد که most عادتی است که آدریان garvey انجام می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Resurrection ferns, for instance, lose their color during dry conditions and may even appear to be dead.
[ترجمه گوگل]برای مثال سرخس های رستاخیز در شرایط خشک رنگ خود را از دست می دهند و حتی ممکن است مرده به نظر برسند [ترجمه ترگمان]برای مثال، سرخس های رستاخیز رنگ خود را در شرایط خشک از دست می دهند و حتی ممکن است مرده به نظر برسند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A child may, for instance, be born with serious handicaps or developmental problems requiring extended periods of care.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، ممکن است کودکی با ناتوانی های جدی یا مشکلات رشدی به دنیا بیاید که به دوره های طولانی مراقبت نیاز دارد [ترجمه ترگمان]برای مثال، یک کودک می تواند با موانع جدی یا مشکلات رشد که مستلزم دوره های طولانی مراقبت است به دنیا بیاید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Few, for instance, are found near the critical regions known as homeobox gene clusters.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، تعداد کمی در نزدیکی مناطق بحرانی شناخته شده به عنوان خوشه های ژن هومئوباکس یافت می شوند [ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، افراد کمی در نزدیکی مناطق بحرانی که به عنوان خوشه های ژن homeobox شناخته می شوند، یافت می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. For instance, all schools are concerned with improving and maintaining good attendance.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، همه مدارس به بهبود و حفظ حضور خوب توجه دارند [ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، همه مدارس نگران بهبود و حفظ حضور خوب هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مثلا (قید)
allegorically, for example, for instance, proverbially
تخصصی
[ریاضیات] به عنوان مثال، مثلا، برای مثال
انگلیسی به انگلیسی
• for example, e.g.
پیشنهاد کاربران
به عنوان مثال، مثلا، به عنوان نمونه
به طور مثال
به عنوان مصداق ، مثال
به عنوان نمونه برای نمونه
FOR INSTANCE : FOR EXAMPLE : E. G معنیش میشه "برای مثال" یا "مثلا" DISTANCE فاصله INSTANCE : مورد/نمونه - مثال/مرحله - وحله At the instance of : بنا به پیشنهاد - بخاطر درخواست I came just at the instance of my mother