for a moment
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
یک آن، لمحه ای.
1_ در جملات منفی به معنی اصلا و ابدا و محال است.
مانند: I don't for a moment think there'll be a divorce
ترجمه پیشنهادی: محال است فکر کنم/باور کنم طلاق بگیرند.
2_ به طور موقت، عجالتا، هم اکنون، در حال حاضر
... [مشاهده متن کامل]
Temporarily, during the period under consideration, for now.
مانند: Jim will act as secretary for the time being.
جیم فعلا در مقام منشی مشغول به کار می شود.
1_ در جملات منفی به معنی اصلا و ابدا و محال است.
مانند: I don't for a moment think there'll be a divorce
ترجمه پیشنهادی: محال است فکر کنم/باور کنم طلاق بگیرند.
2_ به طور موقت، عجالتا، هم اکنون، در حال حاضر
... [مشاهده متن کامل]
مانند: Jim will act as secretary for the time being.
جیم فعلا در مقام منشی مشغول به کار می شود.
( هزاره ) :
_ یک لحظه، لحظه ای
_حتی برای یک لحظه هم
_ یک لحظه، لحظه ای
_حتی برای یک لحظه هم
قدری
چند لحظه
چند لحظه