foppish

/ˈfɒpɪʃ//ˈfɒpɪʃ/

معنی: خود نما، جلف
معانی دیگر: جلف، خود نما

جمله های نمونه

1. Men aren't afraid to be soft, girly and foppish and celebrate the inner life.
[ترجمه گوگل]مردها از اینکه نرم، دخترانه و احمق باشند نمی ترسند و زندگی درونی را جشن می گیرند
[ترجمه ترگمان]مردان از آن می ترسند که نرم، دخترانه و زیبا باشند و زندگی درونی خود را جشن بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He wore a foppish hat, making him easy to find.
[ترجمه گوگل]او کلاهی بر سر داشت که پیدا کردنش را آسان می کرد
[ترجمه ترگمان]کلاه خودی به سر داشت که برایش آسان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Why foppish oneself, make himself so heavy, so tired?
[ترجمه گوگل]چرا خود را بی حوصله می کند، خود را اینقدر سنگین و خسته می کند؟
[ترجمه ترگمان]چرا خود را این قدر خسته و خسته جلوه می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gone was LeBlanc's trademark dark foppish fringe, replaced by a greying head of salt - and - pepper hair.
[ترجمه گوگل]از بین رفت، علامت تجاری لبلانک، لبه‌های مات‌رنگ تیره، با موهای خاکستری نمک و فلفل جایگزین شد
[ترجمه ترگمان]Gone به عنوان ریشه های سبز تیره دیده می شود و با یک سری موی خاکستری که موهای فلفل نمکی و فلفل نمکی جایگزین آن می شود جایگزین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You find a young boy wearing a foppish magician's hat and a robe that is much too large for him.
[ترجمه گوگل]شما پسر جوانی را پیدا می کنید که کلاه شعبده باز و ردایی بر سر دارد که برای او خیلی بزرگ است
[ترجمه ترگمان]یک پسر جوان را که کلاه یک جادوگر ساده به تن دارد و ردایی به تن دارد که برای او بسیار بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She thought him insipid, silly, stupid, useless, foppish, displeasing, impertinent, and extremely ugly.
[ترجمه گوگل]او او را احمق، احمق، احمق، بی فایده، احمق، ناپسند، گستاخ و بسیار زشت می‌دانست
[ترجمه ترگمان]او را بی مزه، احمقانه، احمقانه، بی فایده، ناخوشایند، گستاخ و بی نهایت زشت می یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He stood out because he wore a foppish hat, making him easy to find.
[ترجمه گوگل]او متمایز بود زیرا کلاهی بر سر داشت و پیدا کردن او را آسان می کرد
[ترجمه ترگمان]او بیرون ایستاده بود، چون کلاهی بر سر داشت که برایش آسان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Happiness is not fond of noisy foppish rococo ,[sentence dictionary] it often comes in dim middle. . . . . .
[ترجمه گوگل]خوشبختی عاشق روکوکوی پر سر و صدا نیست، [فرهنگ جملات] اغلب در وسط تیره آمده است
[ترجمه ترگمان]شادی به سبک روکوکو به سبک روکوکو و فرهنگ لغت (جمله فرهنگ لغت)که اغلب در نیمه تاریکی قرار دارد، نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The one who killed Emma was herself, her illusion and her heart to pursue a foppish life.
[ترجمه گوگل]کسی که اِما را کشت، خودش، توهم و قلبش برای دنبال کردن یک زندگی احمقانه بود
[ترجمه ترگمان]کسی که اما را کشت، خودش بود، توهم و دلش می خواست یک زندگی جلف را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It all reminded me a little of Bradford, but without any of the foppish glamour often associated with my Yorkshire birthplace.
[ترجمه گوگل]همه اینها کمی مرا به یاد بردفورد می انداخت، اما بدون هیچ یک از زرق و برق های عجیب و غریب که اغلب با زادگاه من در یورکشایر همراه است
[ترجمه ترگمان]همه چیز به من یک کمی از برادفورد را یادآوری کرد، اما بدون هیچ کدام از این glamour که به محل تولد Yorkshire من مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The style of creation of Poems of Huan Shang, whose main characteristics are foppish and colorful, depended on the contents represented in his works.
[ترجمه گوگل]سبک خلق اشعار هوان شانگ که ویژگی های اصلی آن مات و رنگارنگ است، به محتوای نمایش داده شده در آثار او بستگی داشت
[ترجمه ترگمان]سبک خلق اشعار \"Poems\"، که ویژگی های اصلی آن جلف و رنگی است، وابسته به محتوای موجود در آثار او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For much of this decade, the older men who drove this country to the top of the economic league tables have looked on in bewilderment at the foppish antics of the generation below.
[ترجمه گوگل]در بیشتر این دهه، مردان مسن‌تری که این کشور را به صدر جدول‌های لیگ اقتصادی رساندند، با گیج و حیرت به بازی‌های احمقانه نسل زیر نگاه کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از این دهه، مردان مسن تر که این کشور را به صدر جدول لیگ برتر سوق می دادند، با حیرت به کاره ای بی هوده و جلف نسل پایین نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود نما (صفت)
airy, showy, ostentatious, posing, sparking, foppish, blatant, cocky, jaunty, grandstanding, hot-shot, la-di-da, posturing, priggish

جلف (صفت)
sporty, foppish, rank, gaudy, jaunty, racy, tawdry

انگلیسی به انگلیسی

• vain, foolish, conceited
a man who is foppish is vain and dresses in fancy, elegant clothes; an old-fashioned word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Excessively concerned with fashion; vain 👔
🔍 مترادف: Dandyish
✅ مثال: He was known for his foppish style, always wearing the latest fashions and spending hours on his hair.
قرتی بازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fop
✅️ صفت ( adjective ) : foppish
✅️ قید ( adverb ) : foppishly

بپرس