footwork

/ˈfʊˌtwərk//ˈfʊtwɜːk/

معنی: رفت و آمد، کارپایی، استفاده از پا، پادوی
معانی دیگر: (مجازی) چستی، چالاکی، تردستی، (طرز به کار بردن پاها یا قدم برداشتن به ویژه در رقص و مشت بازی و راهروی) حرکات پا، گام آرایی، گام پردازی، رفت وامد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the manner in which the feet are used or moved, as in sports such as tennis or boxing, or in dance.

(2) تعریف: travel on foot that is required in doing some job or task; legwork.

(3) تعریف: skill in maneuvering.
مشابه: maneuver

- It took some clever footwork to get out of that predicament.
[ترجمه گوگل] برای رهایی از آن مخمصه نیاز به چند حرکت هوشمندانه بود
[ترجمه ترگمان] یه کار زیرکانه ای انجام داده که از این مخمصه خلاص بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. it took a bit of footwork to avoid answering their questions
احتراز از پاسخ دادن به پرسش های آنان مستلزم زرنگی بسیار بود.

2. The England keeper revealed some fancy footwork in the victory over Nottingham Forest.
[ترجمه گوگل]دروازه بان تیم ملی انگلیس در پیروزی مقابل ناتینگهام فارست از پاهای جذابی به نمایش گذاشت
[ترجمه ترگمان]صاحب انگلستان، footwork فانتزی را در پیروزی بر فراز ناتینگهام فارست آشکار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This exercise improves your coordination, balance, timing and footwork.
[ترجمه گوگل]این تمرین هماهنگی، تعادل، زمان بندی و حرکت پا را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]این تمرین هماهنگی، تعادل، زمانبندی و footwork را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His nippy footwork and ball control won him the match.
[ترجمه گوگل]حرکات پا و کنترل توپ او باعث پیروزی او در این مسابقه شد
[ترجمه ترگمان]nippy footwork و کنترل توپ او این مسابقه را به او واگذار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She threw in a lot of flashy footwork to impress the judges.
[ترجمه گوگل]او برای تحت تاثیر قرار دادن داوران، حرکات بسیار پر زرق و برقی را انجام داد
[ترجمه ترگمان]اون یه عالمه کار پر زرق و برق انداخت تا داور رو تحت تاثیر قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And that's a marvellous bit of footwork there from Ponti as he takes the ball from Garcia.
[ترجمه گوگل]و این حرکت شگفت انگیزی است که پونتی در آنجا توپ را از گارسیا می گیرد
[ترجمه ترگمان]و این کار همان طور که او مجلس رقص گارسیا را از پو نتی می برد، این کار از پو نتی جا گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thanks to agile footwork he always managed to escape his pursuers.
[ترجمه گوگل]به لطف حرکت پاهای چابک او همیشه موفق می شد از تعقیب کنندگان خود فرار کند
[ترجمه ترگمان]به لطف footwork چابک همیشه موفق می شد از تعقیب کنندگان خود فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She showed some nimble footwork and looked a promising player.
[ترجمه گوگل]او پاهای زیرکانه ای نشان داد و بازیکنی امیدوارکننده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او چند تا پا چابک را نشان داد و یک بازیکن امیدوار کننده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Negotiating a deal can take some fancy footwork .
[ترجمه گوگل]مذاکره در مورد یک معامله می‌تواند به کارهایی جذاب نیاز داشته باشد
[ترجمه ترگمان]فقط یک معامله میتونه یک خورده از کار خوشش بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was going to take some deft political footwork to save the situation.
[ترجمه گوگل]برای نجات این وضعیت نیاز به چند حرکت سیاسی ماهرانه بود
[ترجمه ترگمان]قرار بود که footwork سیاسی deft برای نجات این وضعیت انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It took a bit of deft footwork to get them to agree.
[ترجمه گوگل]کمی کار ماهرانه لازم بود تا آنها موافقت کنند
[ترجمه ترگمان]کمی مهارت پیدا کرد تا آن ها را راضی کند که موافقت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He got round the defender using some slick footwork.
[ترجمه گوگل]او با استفاده از حرکات پایی نرم به دور مدافع رفت
[ترجمه ترگمان]اون با استفاده از یه سری کاره ای احمقانه به طرف مدافع رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I might be doing a lot of footwork over the weekend.
[ترجمه گوگل]ممکن است در آخر هفته کارهای زیادی با پا انجام دهم
[ترجمه ترگمان]ممکنه من کاره ای زیادی از این آخر هفته انجام بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Speed comes partly from good footwork anyway.
[ترجمه گوگل]به هر حال سرعت تا حدودی ناشی از کار خوب پا است
[ترجمه ترگمان]به هر حال، سرعت تا حدودی ناشی از footwork خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رفت و آمد (اسم)
traffic, footwork

کارپایی (اسم)
footwork

استفاده از پا (اسم)
footwork

پادوی (اسم)
footwork

انگلیسی به انگلیسی

• moves made by the feet (in boxing, dancing, etc.); legwork, work which requires a lot of walking from place to place; maneuvering which demands skill and care
footwork is the way in which you move your feet, especially in sports such as boxing, football, or tennis, or in dancing.
fancy footwork is a clever way of dealing with a difficult situation.
moving from place to place, work involving walking; movements made by the feet (in boxing, tennis, etc.)

پیشنهاد کاربران

1. حرکات پا 2. ( مشت زنی. تنیس و غیره ) رقص پا 3. چاره اندیشی. چاره جویی . نحوه برخورد
رقص پا در ورزش های رزمی
رفت و امد🏃‍♀️
fancy footwork
گامهای ظریف در رقص.
. The old man was known for his fancy footwork when he was on Broadway
حرکات زیرکانه پا که به شخص کمک می کند تعادل خود را حفظ کند.
It took some fancy footwork to get down the mountain
...
[مشاهده متن کامل]

یک استراتژی هوشمندانه و پیچیده که به شخص کمک می کندتا از دردسر خلاص شود.
The governor did some fancy footwork to keep from getting blamed for the scandal

بپرس