footstool

/ˈfʊtstuːl//ˈfʊtstuːl/

معنی: صندلی، عسلی، چهار پایه
معانی دیگر: زیرپایی (مبل یا چهارپایه ی کوتاهی که در حال نشستن روی صندلی پای خود را روی آن قرار می دهند)، پای آسای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a low stool on which to support the feet while seated.

جمله های نمونه

1. I sit by Raymond on the footstool of the easy chair he is occupying.
[ترجمه گوگل]کنار ریموند روی پای صندلی راحتی که او اشغال کرده می نشینم
[ترجمه ترگمان]من کنار ریموند روی چهار پایه صندلی راحتی نشسته ام که دارد اشغال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They set the wheelchair down by Carlie's footstool.
[ترجمه گوگل]ویلچر را کنار پای کارلی گذاشتند
[ترجمه ترگمان] اونا ویلچر رو کنار چهار پایه \"کارلی\" گذاشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Carpet and a plastic footstool was damaged in the fire.
[ترجمه گوگل]در این آتش سوزی فرش و زیرپایی پلاستیکی آسیب دید
[ترجمه ترگمان]فرش و یک عسلی پلاستیکی در آتش می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And he used the extinct volcano as a footstool.
[ترجمه گوگل]و از آتشفشان خاموش به عنوان زیر پایی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]و از آتشفشان خاموش به عنوان چهار پایه استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He put his feet on the footstool.
[ترجمه گوگل]پاهایش را روی زیرپایی گذاشت
[ترجمه ترگمان]پاهایش را روی چهار پایه گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Henceforth waiting until His enemies are made the footstool for His feet.
[ترجمه گوگل]از این پس منتظر بمانید تا دشمنان او زیرپایی برای پای او قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]از این پس منتظر ماند تا دشمنانش برای پای او چهار پایه ای درست کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The throne had six steps, and a footstool of gold was attached to it.
[ترجمه گوگل]تاج و تخت شش پله داشت و زیرپایی از طلا به آن وصل شده بود
[ترجمه ترگمان]تاج و تخت شش پله داشت و یک عسلی طلایی به آن ضمیمه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For crying out loud, how many shows about recovering your favorite footstool can a normal person sit through?
[ترجمه گوگل]برای گریه با صدای بلند، یک فرد معمولی می تواند در چند برنامه در مورد بازیابی زیرپایی مورد علاقه شما بنشیند؟
[ترجمه ترگمان]برای گریه کردن با صدای بلند، چه تعداد نمایش در مورد بهبود چهار پایه مورد علاقه شما می تواند یک فرد عادی باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If he had liked her less, would she have only gotten a footstool or an armchair?
[ترجمه گوگل]اگر کمتر او را دوست داشت، آیا او فقط یک زیرپایی یا صندلی راحتی می گرفت؟
[ترجمه ترگمان]اگر او را کم تر دوست می داشت، فقط چهار پایه یا یک صندلی راحتی می کشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Made from rattan, the range comprises a two-seater sofa, chair, footstool, coffee table, side table and planter.
[ترجمه گوگل]این مجموعه از چوب حصیری ساخته شده و شامل یک مبل دو نفره، صندلی، زیرپایی، میز قهوه‌خوری، میز کناری و گلدان است
[ترجمه ترگمان]این مجموعه شامل یک مبل دو صندلی، صندلی، چهارپایه، میز قهوه، میز کناری و گلدان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He looked at her feet, which were propped on a footstool.
[ترجمه گوگل]به پاهای او که روی یک زیرپایی قرار داشت نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]به پاهایش نگاه کرد که روی چهار پایه قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had lately taken up embroidery and was making, as her first effort, a floral tapestry cover for a footstool.
[ترجمه گوگل]او اخیراً به گلدوزی پرداخته بود و به عنوان اولین تلاش خود، یک روکش ملیله گلدار برای زیرپایی می ساخت
[ترجمه ترگمان]او اخیرا گلدوزی کرده و به عنوان اولین تلاش خود، یک پوشش قالی گلدار برای یک عسلی فراهم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From henceforth expecting till his enemies be made his footstool.
[ترجمه گوگل]از این به بعد در انتظار است تا دشمنانش زیر پای او قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]از آن پس انتظار داشت که دشمنانش از چهار پایه برخیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let us go into His dwelling place ; Let us worship at His footstool.
[ترجمه گوگل]بیایید به خانه او برویم بیایید زیر پای او عبادت کنیم
[ترجمه ترگمان]به خانه او برویم، ما را در عسلی خود عبادت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صندلی (اسم)
seat, place, stall, chair, footstool, sitting

عسلی (اسم)
stool, footstool, end table

چهار پایه (اسم)
footstool

انگلیسی به انگلیسی

• low stool upon which to rest the feet
a footstool is a low stool that you can rest your feet on when you are sitting in a chair.

پیشنهاد کاربران

بپرس