1. They limped in, weary and footsore.
[ترجمه گوگل]آنها لنگان لنگان، خسته و خستگي به پا ميكردند
[ترجمه ترگمان]خسته و کوفته به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I arrived at dusk, hungry and footsore after walking all day.
[ترجمه گوگل]بعد از تمام روز پیاده روی، هنگام غروب، گرسنه و کف پا رسیدم
[ترجمه ترگمان]هنگام غروب آفتاب، گرسنه و کوفته به راه افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. They came in hungry and footsore.
4. It was hot and I was footsore.
5. I merely found myself walking in a forest, half-clad, footsore, unutterably weary and hungry.
[ترجمه گوگل]فقط خودم را دیدم که در جنگلی راه میروم، نیمهپوش، کف پا، خسته و گرسنه
[ترجمه ترگمان]فقط خود را یافتم که در جنگل راه می رفتم، پابرهنه و کوفته و کوفته و گرسنه و گرسنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. After a long day's walk in the country, they came home hungry and footsore.
[ترجمه گوگل]پس از یک روز طولانی پیاده روی در کشور، آنها گرسنه و کف پا به خانه آمدند
[ترجمه ترگمان]پس از یک روز پیاده روی طولانی در کشور، گرسنه و پاشان تاول زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید