footsore

/ˈfʊtsɔːr//ˈfʊtsɔː/

معنی: دارای پاهای زخمی
معانی دیگر: (مثلا از شدت پیاده روی) دچار درد پا، پاکوفته، پاخسته، خسته پای، دارای پاهای زخمی بویژه در اثر راه رفتن، داراى پاهاى زخمى( به ویژه در اثر راه رفتن)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: footsoreness (n.)
• : تعریف: having feet that are sore or tired from walking or marching.

جمله های نمونه

1. They limped in, weary and footsore.
[ترجمه گوگل]آنها لنگان لنگان، خسته و خستگي به پا مي‌كردند
[ترجمه ترگمان]خسته و کوفته به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I arrived at dusk, hungry and footsore after walking all day.
[ترجمه گوگل]بعد از تمام روز پیاده روی، هنگام غروب، گرسنه و کف پا رسیدم
[ترجمه ترگمان]هنگام غروب آفتاب، گرسنه و کوفته به راه افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They came in hungry and footsore.
[ترجمه گوگل]گرسنه و کف پا وارد شدند
[ترجمه ترگمان]گرسنه و پاشان تاول زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was hot and I was footsore.
[ترجمه گوگل]هوا گرم بود و من کف پا بودم
[ترجمه ترگمان]داغ بود و پاشان تاول زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I merely found myself walking in a forest, half-clad, footsore, unutterably weary and hungry.
[ترجمه گوگل]فقط خودم را دیدم که در جنگلی راه می‌روم، نیمه‌پوش، کف پا، خسته و گرسنه
[ترجمه ترگمان]فقط خود را یافتم که در جنگل راه می رفتم، پابرهنه و کوفته و کوفته و گرسنه و گرسنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After a long day's walk in the country, they came home hungry and footsore.
[ترجمه گوگل]پس از یک روز طولانی پیاده روی در کشور، آنها گرسنه و کف پا به خانه آمدند
[ترجمه ترگمان]پس از یک روز پیاده روی طولانی در کشور، گرسنه و پاشان تاول زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارای پاهای زخمی (صفت)
footsore

انگلیسی به انگلیسی

• suffering from sore or tender feet
if you are footsore, you have sore or tired feet after walking a long way.

پیشنهاد کاربران

بپرس