footmark

/ˈfʊtmɑːrk//ˈfʊtmɑːk/

معنی: جای پا، اثر پا، رد پا
معانی دیگر: رجوع شود به: footprint، footprint : جای پا

جمله های نمونه

1. They came tramping through the kitchen leaving dirty footmarks.
[ترجمه گوگل]آنها وارد آشپزخانه شدند و رد پاهای کثیفی به جا گذاشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها در آشپزخانه با قدم زدن در آشپزخانه به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No footmarks disturbed the dust, cobwebs hung like festoons and a strange musty smell pervaded the atmosphere.
[ترجمه گوگل]هیچ رد پایی گرد و غبار را مختل نمی کرد، تار عنکبوت مانند فستون آویزان بود و بوی عجیب کپک زدگی فضا را فرا می گرفت
[ترجمه ترگمان]اثری از اثر پا در گرد و خاک نبود، تاره ای عنکبوت به صورت festoons و بوی کپک عجیب در فضا پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The selected series of standard of the footmark measurement has already been proved.
[ترجمه گوگل]سری انتخاب شده استاندارد اندازه گیری علامت پا قبلاً ثابت شده است
[ترجمه ترگمان]مجموعه انتخابی استاندارد of قبلا اثبات شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In spot perambulate, discovered the footmark of similar socks.
[ترجمه گوگل]در پرامبولات نقطه ای، رد پای جوراب های مشابه را کشف کرد
[ترجمه ترگمان]در spot، the های مشابه را کشف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These achievement and honor show his solid footmark one by one.
[ترجمه گوگل]این موفقیت ها و افتخارات، ردپای محکم او را یکی یکی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این موفقیت و افتخار این ردپا را یکی یکی نشان خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I like we're saunter and leave a footmark in the beach.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم که در حال غواصی هستیم و رد پایی در ساحل به جا می گذاریم
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم پیاده برویم و یک ردپا را در ساحل رها کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In his lifetime, with footmark research is companion, experienced single - handed, left a lot of romaunt.
[ترجمه گوگل]در طول زندگی خود، با تحقیقات نشان پا همراه است، با تجربه تنها دست، ترک بسیاری از romaunt
[ترجمه ترگمان]در طول زندگی او، با تحقیقات footmark، همراه با تجربه و با تجربه ای منحصر به فرد، تعداد زیادی از romaunt باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To study the correlation between stature, avoirdupois and length or width of footmark and fingerprint.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه همبستگی بین قد، آویردوپویس و طول یا عرض رد پا و اثر انگشت
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه همبستگی بین قد، ارتفاع و طول یا عرض footmark و اثر انگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To study the correlation between stature and the length or width of footmark and fingerprint.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ارتباط بین قد و طول یا عرض رد پا و اثر انگشت
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه همبستگی بین قد و طول یا عرض of و اثر انگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جای پا (اسم)
trace, foothold, footing, toe, rake, footstep, footprint, vestige, toehold, footmark

اثر پا (اسم)
footprint, footmark

رد پا (اسم)
trace, run, runway, scent, track, footstep, footprint, footmark, spoor, wake

انگلیسی به انگلیسی

• footprint, imprint left by a foot or shoe
a footmark is a mark that someone's foot or shoe has made on a surface.

پیشنهاد کاربران

بپرس