footman

/ˈfʊtmən//ˈfʊtmən/

معنی: فراش، شاطر، پادو، نوکر، جلو دار
معانی دیگر: (در کاخ ها) یاور آبدارباشی، معاون آبدارخانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: footmen
• : تعریف: a manservant, usu. in uniform, who attends the door of a house or carriage, serves at table, and runs errands.
مشابه: lackey

جمله های نمونه

1. The footman bowed the guests out.
[ترجمه گوگل]پیاده مهمانان را تعظیم کرد
[ترجمه ترگمان]خدمتکار با احترام میهمانان را مرخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They were bowed out by the footman.
[ترجمه گوگل]آنها توسط پیاده تعظیم شدند
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت تعظیم کرد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The footman went ahead against the hurricane.
[ترجمه گوگل]پیاده در برابر طوفان جلو رفت
[ترجمه ترگمان]خدمتکار به طرف گردباد پیش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The footman walks out with the cook.
[ترجمه گوگل]پیاده با آشپز بیرون می رود
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت با آشپز بیرون می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Artemis followed the footman across the faded rug, behind the backs of the guests.
[ترجمه گوگل]آرتمیس به دنبال پیاده روی فرش رنگ و رو رفته، پشت مهمانان رفت
[ترجمه ترگمان]آرتمس پشت سر مهمانان به دنبال پیشخدمت رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A footman came and did something deft with a spoon and a plate and a linen napkin.
[ترجمه گوگل]یک پیاده آمد و با قاشق و بشقاب و دستمال کتان کار ماهرانه ای کرد
[ترجمه ترگمان]خدمتکاری وارد شد و یک قاشق و یک بشقاب و یک دستمال کتانی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That sweet smell was death's footman.
[ترجمه گوگل]آن بوی خوش پای مرگ بود
[ترجمه ترگمان]این بوی شیرین خدمتکار مرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cupid draws his arrow on both footman and pharaoh.
[ترجمه گوگل]کوپید تیر خود را هم روی پای پیاده و هم فرعون می کشد
[ترجمه ترگمان]رب النوع عشق به هر دو خدمتکار و فرعون تیر خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Footman: Murlocs? Here? They must have an encampment nearby!
[ترجمه گوگل]فوتمن: مورلوکس؟ اینجا؟ آنها باید یک اردوگاه در نزدیکی داشته باشند!
[ترجمه ترگمان]footman: Murlocs؟ اینجا؟ حتما اردوگاه همین نزدیکی ها هست!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Week Footman: Double growth for Footmen and Swordsmen.
[ترجمه گوگل]Week Footman: رشد مضاعف برای Footmen و Swordsmen
[ترجمه ترگمان]هفته footman: رشد مضاعف برای footmen و swordsmen
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I am my own footman and parlour - maid for the moment.
[ترجمه گوگل]من فعلاً خدمتکار و خدمتکار خودم هستم
[ترجمه ترگمان]من نوکر و نوکر خودم هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They had a footman in livery with them.
[ترجمه گوگل]آنها یک پیاده رو با خود داشتند
[ترجمه ترگمان]پیشخدمتی در لباس رسمی با آنان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He saw her, encircled by mother, footman, maid, and porter, take her seat and drive away.
[ترجمه گوگل]او را دید که در محاصره مادر، پیاده، خدمتکار، و باربر قرار گرفته بود و روی صندلی او نشست و رفت
[ترجمه ترگمان]او را دید که مادر، خدمتکار، خدمتکار و دربان را احاطه کرده و از او دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why, will the black footman tell tales?
[ترجمه گوگل]چرا، پادگان سیاه قصه خواهد گفت؟
[ترجمه ترگمان]چرا خدمتکار سیاه قصه می گوید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراش (اسم)
apparitor, bed, footman, mattress, servant, lackey, wife, sergeant-at-arms, guard of the ka'beh in mecca, lacquey

شاطر (اسم)
apparitor, footman

پادو (اسم)
peon, footman, lackey, page, busboy, scullion, errand boy, flunkey, flunky, footboy, lacquey, legman

نوکر (اسم)
help, man, swain, footman, servant, lackey, valet, server, menial, flunkey, henchman, famulus, handyman, flunky, footboy, manservant, lacquey, servitor, slavey, yes-man

جلو دار (اسم)
footman, herald, harbinger, van, front man, vanguard

انگلیسی به انگلیسی

• servant who attends a carriage or waits at a table
a footman is a male servant who does jobs such as opening doors or serving food.

پیشنهاد کاربران

پیشخدمت
مثال:
a footman bowed her in
یک پیشخدمت او را با تعظیم به داخل ( راهنمایی کرد )
کمک آبدارچی
دربان

بپرس