footling

/ˈfuːtl̩ɪŋ//ˈfuːtl̩ɪŋ/

(عامیانه) بی اهمیت، بی ربط، بی فایده، بی خاصیت، پیش پا افتاده

جمله های نمونه

1. Stop footling about, we have serious work to do.
[ترجمه گوگل]دست از پا زدن بردارید، ما کار جدی داریم
[ترجمه ترگمان]این کار را متوقف کنید، ما کاره ای جدی داریم که باید انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Time after time they came with the same footling complaints.
[ترجمه گوگل]آنها بارها و بارها با همان شکایات و شکایت های پایکوبی می آمدند
[ترجمه ترگمان]زمان بعد با همان شکایات footling به سراغش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When you're older, you'll be sorry that you footled away your youth instead of preparing for a profession.
[ترجمه گوگل]وقتی بزرگتر شدی پشیمان می شوی که به جای آماده شدن برای یک حرفه، جوانی ات را رها کردی
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ تر شدی، متاسف خواهی شد که به جای آماده شدن برای یک شغل، جوانی خود را از دست دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I wish he would not footle about so much.
[ترجمه گوگل]کاش اینقدر پا نمی گذاشت
[ترجمه ترگمان]ای کاش از این کار خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Where have you been footling around?
[ترجمه گوگل]کجا پا می زدی؟
[ترجمه ترگمان]کجا بودی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "REVOLUTION" is an overused word; the latest footling change often hyped into the biggest revolution since the last one.
[ترجمه گوگل]"انقلاب" کلمه ای است که بیش از حد استفاده می شود آخرین تغییر پایه اغلب به بزرگترین انقلاب از زمان گذشته تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]\"انقلاب\" یک واژه بیش از حد است؛ آخرین تغییر footling اغلب به بزرگ ترین انقلاب از آخرین مرحله تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He could always do something useful instead of wasting my time with footling queries.
[ترجمه گوگل]او همیشه می‌توانست به‌جای هدر دادن وقت من با پرس‌وجوها، کاری مفید انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او همیشه می تواند به جای هدر دادن وقت خود با پرس و جوها، کار مفیدی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But it has been interpreted to mean that they must abide by every footling wildlife regulation on Earth.
[ترجمه گوگل]اما به این معنا تفسیر شده است که آنها باید از همه مقررات حیات وحش روی زمین پیروی کنند
[ترجمه ترگمان]اما این بدان معنی است که آن ها باید از هر گونه مقررات حیات وحش footling بر روی زمین پیروی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Congress's response to recent bribery scandals has been to impose footling restrictions on lobbyists.
[ترجمه گوگل]واکنش کنگره به رسوایی های رشوه خواری اخیر، اعمال محدودیت هایی برای لابی ها بوده است
[ترجمه ترگمان]واکنش کنگره به رسوایی های مالی اخیر، اعمال محدودیت های footling بر روی مبلغان پارلمانی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• worthless, stupid (slang)
something that is footling is very unimportant and not worth taking seriously; an old-fashioned word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

بپرس