footle

/ˈfuːtl̩//ˈfuːtl̩/

معنی: هرزه درایی، لودگی یا بازی کردن
معانی دیگر: ول گشتن، اتلاف وقت کردن، (انگلیس ـ عامیانه)، احمقانه رفتار کردن، حرف ابلهانه زدن، پایگکوبی

جمله های نمونه

1. Stop footling about, we have serious work to do.
[ترجمه گوگل]دست از پا زدن بردارید، ما کار جدی داریم
[ترجمه ترگمان]این کار را متوقف کنید، ما کاره ای جدی داریم که باید انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He could always do something useful instead of wasting my time with footling queries.
[ترجمه گوگل]او همیشه می‌توانست به‌جای هدر دادن وقت من با پرس‌وجوها، کاری مفید انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او همیشه می تواند به جای هدر دادن وقت خود با پرس و جوها، کار مفیدی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Time after time they came with the same footling complaints.
[ترجمه گوگل]آنها بارها و بارها با همان شکایات و شکایت های پایکوبی می آمدند
[ترجمه ترگمان]زمان بعد با همان شکایات footling به سراغش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When you're older, you'll be sorry that you footled away your youth instead of preparing for a profession.
[ترجمه گوگل]وقتی بزرگتر شدی پشیمان می شوی که به جای آماده شدن برای یک حرفه، جوانی ات را رها کردی
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ تر شدی، متاسف خواهی شد که به جای آماده شدن برای یک شغل، جوانی خود را از دست دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I wish he would not footle about so much.
[ترجمه گوگل]کاش اینقدر پا نمی گذاشت
[ترجمه ترگمان]ای کاش از این کار خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Not arrogate to oneself professions9 see joke : My friendly mouth is stupid very, often say the footle that a few your people find both funny and annoying .
[ترجمه گوگل]به خود مغرور نشوید
[ترجمه ترگمان]نه برای آن که خود را گول بزنند؛ دهان مهربان من احمقانه است، اغلب می گویند که چند نفر شما هم بامزه و آزار دهنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هرزه درایی (اسم)
frivolity, palaver, cackle, footle

لودگی یا بازی کردن (فعل)
footle

انگلیسی به انگلیسی

• nonsense; silliness; foolishness
act or talk foolishly, act in a silly manner; loiter

پیشنهاد کاربران

این کلمه در لغتنامه ها دارای دو تعریف است:
Footle /ˈfuːtəl/ ( v - intr. , informal ) – meaning:
1. ( often foll by around or about ) to loiter aimlessly; wander; potter
بی هدف پرسه زدن؛ گز کردن؛ پلکیدن؛ ول گشتن
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
Where's that pesky creature that was footling about outside?
اون مزاحم که داشت بیرون می پلکید کجاست الان؟
Example 2 : 👇
When you're older, you'll be sorry that you footled away your youth instead of preparing for a profession.
وقتی بزرگتر شدی پشیمون میشی که به جای آماده شدن برای یک حرفه، جوونیت رو ول گشتی.
Example 3: 👇
Stop footling about, we have serious work to do.
دست از پرسه زدن بردار، ما کار جدی داریم.
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
2. to talk nonsense.
بیهوده حرف زدن؛ چرت و پرت گفتن؛ خزعبلات بافتن؛ یاوه سرایی کردن؛ لاطائلات گفتن؛ حرف بی سر و ته زدن؛ حرف های یه من غاز زدن؛ اراجیف گفتن
Example 1: 👇
They tend to footle during meetings, throwing in random comments and sidetracking the discussion.
آنها مایلند در طول جلسات اراجیف بگویند، نظرات تصادفی مطرح کنند و بحث را منحرف کنند.
Example 2: 👇
Time after time they came with the same footling complaints.
آنها چندین بار با همان شکایات بی سر و ته آمدند.
Example 3: 👇
He could always do something useful instead of wasting my time with footling queries.
او همیشه می توانست به جای هدر دادن وقت من با پرس وجوهای بیهوده، کاری مفید انجام دهد.

منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/footle

بپرس