football

/ˈfʊtˌbɒl//ˈfʊtbɔːl/

معنی: توپ فوتبال، بازی فوتبال
معانی دیگر: (امریکا) فوتبال امریکایی، (عقیده یا طرح یا موضوع که مثل توپ به پس و پیش پرانده شود) موضوع حاد، چیز بحث انگیز، (انگلیس) فوتبال (در امریکا و کانادا می گویند: soccer)، توپ فوتبال امریکایی (که بیضی است)، فوتبال بازی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a North American game played by two opposing teams on a rectangular field, in which players pass or carry a ball in an effort to transport it to one end of the playing area and thus score points.
مشابه: ball

(2) تعریف: the oval-shaped ball used in the North American game of football.

(3) تعریف: (chiefly British) a game in which two teams of eleven players attempt to advance a ball into an opposing goal by kicking or striking it with body parts other than the hands and arms; soccer.
مشابه: ball

(4) تعریف: (chiefly British) the round ball used in a game of soccer; soccer ball.
مشابه: ball

جمله های نمونه

1. football players wear shorts
فوتبالیست ها شلوار کوتاه می پوشند.

2. a football bladder
تویی توپ فوتبال

3. a football coach
مربی فوتبال

4. a football field
میدان فوتبال

5. a football maniac
دیوانه ی فوتبال

6. a football player
فوتبالیست

7. a football squad
تیم فوتبال

8. a football team
تیم فوتبال

9. a football widow
زنی که شوهرش او را تنها می گذارد و به تماشای فوتبال می رود.

10. in football one can easily get shinned
در فوتبال قلم پای آدم به آسانی لگد می خورد.

11. iran's football team
تیم فوتبال ایران

12. our football team got clobbered seven to nothing
تیم فوتبال ما هفت به هیچ حسابی شکست خورد.

13. our football team got thrashed
تیم فوتبال ما شکست جانانه ای خورد.

14. scholastic football games
مسابقات فوتبال دبیرستانی

15. their football team is good but it lacks depth
تیم فوتبال آنها خوب است ولی افراد ذخیره کم دارد.

16. a disciplined football team
تیم فوتبال با انضباط

17. a good-sized football player
فوتبالیست درشت اندام

18. a pickup football team
تیم فوتبال مرکب از آشنایان

19. a poor football player
فوتبالیست ناشی

20. a professional football team
تیم فوتبال حرفه ای

21. a rabid football fan
کسی که دیوانه ی فوتبال است

22. a scratch football team
تیم فوتبال با عجله تشکیل شده

23. the dirty football player who kicked me on purpose
فوتبالیست ناجوانمردی که عمدا به من لگد زد

24. to play football
فوتبال بازی کردن

25. a whiz at football
خدای فوتبال

26. one of the football players tripped up the other
یکی از فوتبالیست ها به دیگری پشت پازد.

27. robert is a football scout
روبرت مامور شناسایی و استخدام فوتبالیست ها است.

28. to dominate a football league
در صدر باشگاه های فوتبال قرار داشتن

29. to play heads-up football
هوشیارانه فوتبال بازی کردن

30. to toe the football
توپ فوتبال را تیپا زدن (با سرپنجه ی پا زدن)

31. the pools (or football pools)
(انگلیس) شرط بندی روی مسابقات فوتبال

32. david has gone to football practice
دیوید رفته است تمرین فوتبال.

33. every year when the football season nears
هر سال هنگامی که فصل فوتبال نزدیک می شود

34. i used to play football
سابقا فوتبال بازی می کردم.

35. the star of our football team
چهره ی درخشان تیم فوتبال ما

36. a commentator who reports the football game
مفسری که مسابقه ی فوتبال را گزارش می کند

37. a pivot man on the football team
یک بازیکن کلیدی در تیم فوتبال

38. he has been coaching our football team for years
او سال هاست که تیم فوتبال ما را سر پرستی می کند.

39. we went to watch the football game
ما به تماشای مسابقه ی فوتبال رفتیم.

40. the uinversity of nebraska is a football powerhouse
دانشگاه نبراسکا از نظر فوتبال بسیار قوی است.

41. universal insurance has become a political football
بیمه ی همگانی یک موضوع داغ سیاسی شده است.

42. a wall on the perimeter of the football field
دیواری دور میدان فوتبال

43. he is out and away our best football player
بی تردید او بهترین فوتبالیست ما است.

44. a good student and a crackerjack on the football field
یک شاگرد خوب که در زمین فوتبال محشر می کند

45. the players took up their positions in the football field
بازیکنان در محل های خود در زمین فوتبال استقرار یافتند.

46. we know well that the destiny of our football team is in the hands of the players themselves
ما به خوبی می دانیم که سرنوشت تیم فوتبال در دست خود بازیکنان است.

مترادف ها

توپ فوتبال (اسم)
football, pigskin

بازی فوتبال (اسم)
football, soccer

تخصصی

[فوتبال] فوتبال

انگلیسی به انگلیسی

• game in which players must cross into the end zone holding an oval ball or kick the ball through two upright posts; soccer (british); rugby (british)
oval ball used in north american football; oval ball used in rugby; round ball used in soccer
football is a game played between two teams of eleven players who kick a ball around a field in an attempt to score goals.
in the united states, football is a game played between two teams of eleven players who carry the ball in their hands or throw it to each other in an attempt to score goals that are called touchdowns.
a football is the large ball which is used in the game of football.

پیشنهاد کاربران

پا توپ
جدول مسابقات لیگ برتر توپپا مشخص شد.
امشب در لیگ توپپای اروپا سه مسابقه برگزار می شود.
مسابقه ی توپپای دو تیم امشب بطور مستقیم از شبکه سه پخش می شود.
از نظر اینجانب کلمه ی پیشنهادی توپپا براحتی در زبان می چرخد و قابلیت جایگزینی با کلمه ی فوتبال را دارد. از نظر آهنگ شنیداری نیز به کلمه فوتبال نزدیک است.
...
[مشاهده متن کامل]

فوتبال
مثال: He plays football every weekend with his friends.
او هر هفته با دوستانش فوتبال می بازد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
پاپگ ( papəg )
پگ در پهلوی به آرِش توپ است{ن. ک. به واژه یاب پرتو}
فوتبالیست=پاپگباز ( papəgbaz ) ، پاپگنده ( papəgənde )
فوتبال بازی کردن=پاپگیدن ( papəgidən )
استادیوم فوتبال=پاپگگاه ( papəggah )
...
[مشاهده متن کامل]

زمین فوتبال=زامپاپگ ( zampapəg ) ، زمینِ پاپگ
هوادار فوتبال=پاپگخواه ( papəgxwah ) ، هوادار پاپگ

football
پاتوپ ، پای توپ
پارشته
فَت پا ، فَت پای
پاگوی ، فت گوی
واژه football به معنای فوتبال
واژه football به معنای فوتبال به ورزشی محبوب در جهان گفته می شود. در این بازی دو تیم با 11 بازیکن است که یک توپ را پاس کاری می کنند و سعی می کنند توپ را وارد دروازه حریف بکنند. در انگلیسی آمریکایی به این بازی soccer می گویند. قوانین فوتبال آمریکایی با انگلیسی فرق دارد. فوتبالی که در ایران بازی می شود فوتبال انگلیسی است. نام ورزش ها در انگلیسی غیرقابل شمارش است و s جمع نمی گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه football به معنای توپ فوتبال
واژه football به معنای توپ فوتبال به توپ مخصوص بازی فوتبال گفته می شود که در فوتبال انگلیسی توپی متوسط و معمولا سیاه و سفید است و در فوتبال آمریکایی، football به توپ بیضی شکل و قهوه ای رنگ گفته می شود.
منبع: سایت بیاموز

فوتبالیدن.
توپاییدن.
بازی فوتبال
بهترین و زیباترین ورزش در تمام تاریخ
Keep calm
And
Love
FOOTBALL
فوتبال 🛑
he is playing football with his friends
او با دوستانش فوتبال بازی میکند
توپ پا ( بازی فوتبال )
توپ فوتبال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس