foot soldier

/ˈfʊtˈsoʊldʒə//fʊtˈsəʊldʒə/

معنی: سرباز پیاده
معانی دیگر: سرباز پیاده نظام، infantryman : سرباز پیاده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a soldier who marches and fights on foot; infantryman.

جمله های نمونه

1. The foot soldiers were just used as cannon fodder .
[ترجمه گوگل]سربازان پیاده فقط به عنوان خوراک توپ استفاده می شدند
[ترجمه ترگمان]سربازان پیاده فقط به اندازه علیق و علیق عادت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These were organized into four divisions of foot soldiers and about 500 light cavalry.
[ترجمه گوگل]اینها در چهار لشکر پیاده و حدود 500 سواره نظام سازماندهی شدند
[ترجمه ترگمان]این افراد به چهار بخش سرباز پیاده و حدود ۵۰۰ سواره نظام سبک سازماندهی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hayworth is one of the many first-term Republican foot soldiers who proudly fall into lockstep behind Rep.
[ترجمه گوگل]هایورث یکی از بسیاری از سربازان جمهوری خواه برای اولین بار است که با افتخار پشت سر نماینده قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]Hayworth یکی از اولین سربازان پیاده جمهوری خواهان است که با افتخار به lockstep پشت نماینده مجلس سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Among the foot soldiers, oft-concealed feelings about service are also bubbling to the surface.
[ترجمه گوگل]در میان سربازان پیاده، احساسات غالباً پنهان در مورد خدمت نیز به سطح می‌آیند
[ترجمه ترگمان]در میان سربازان پیاده، احساسات مخفی بارها در مورد خدمات نیز به سطح آب می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In such cases, the environment provides foot soldiers with confusing signals regarding the acceptable level and forms of political activism.
[ترجمه گوگل]در چنین مواردی، محیط در مورد سطح و اشکال قابل قبول فعالیت سیاسی، سیگنال های گیج کننده ای به سربازان پیاده ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در چنین مواردی، محیط سربازان پیاده را با سیگنال های گیج کننده در رابطه با سطح قابل قبول و اشکال فعالیت های سیاسی فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Barbarossa's foot soldiers were often still attired like this eleventh-century warrior.
[ترجمه گوگل]سربازان پیاده بارباروسا اغلب هنوز مانند این جنگجوی قرن یازدهمی لباس می پوشیدند
[ترجمه ترگمان]سربازان پیاده نظام، غالبا مانند این جنگجوی قرن یازدهم، ملبس به لباس بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hers was the record of, at best, a foot soldier in the feminist and abolitionist struggles of her day.
[ترجمه گوگل]رکورد او، در بهترین حالت، یک سرباز پیاده در مبارزات فمینیستی و الغای دوران خود بود
[ترجمه ترگمان]قلب او رکورد یکی از سربازان پیاده در نبرده ای feminist و abolitionist در روز او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Not that the foot soldiers of the movement were completely excluded.
[ترجمه گوگل]نه اینکه پیاده های نهضت به کلی کنار گذاشته شوند
[ترجمه ترگمان]نه این که سربازان پیاده به طور کامل کنار گذاشته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The columns included foot soldiers, artillery and cavalry units, white-topped sup-ply wagons, and dark-hued ambulances.
[ترجمه گوگل]این ستون ها شامل سربازان پیاده، واحدهای توپخانه و سواره نظام، واگن های تدارکاتی با روکش سفید و آمبولانس های تیره رنگ بود
[ترجمه ترگمان]این ستون ها شامل سربازان پیاده، واحدهای توپخانه و سواره نظام، sup بارنگ سفید و آمبولانس های با ته رنگ سفید بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The foot soldiers, however, did not benefit from looted oriental mail, or from the Western revolution in home manufacture.
[ترجمه گوگل]با این حال، سربازان پیاده از پست های شرقی غارت شده، یا از انقلاب غرب در تولید خانگی بهره ای نبردند
[ترجمه ترگمان]با این حال، سربازان پیاده از looted شرقی یا از انقلاب غربی در تولید داخلی بهره مند نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Could politics function effectively if there were no foot soldiers?
[ترجمه گوگل]اگر سربازان پیاده وجود نداشتند، آیا سیاست می توانست به طور مؤثر عمل کند؟
[ترجمه ترگمان]اگر سرباز پیاده نبود، سیاست می توانست به طور موثر عمل کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Warriors' point guards seem more like foot soldiers in comparison.
[ترجمه گوگل]پوینت گاردهای واریرز در مقایسه بیشتر شبیه سربازان پیاده به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که نگهبانان مرزی در مقایسه با سربازان پیاده بیشتر شبیه به سربازان پیاده به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Being a foot soldier is an honorable position.
[ترجمه گوگل]سرباز پیاده بودن یک مقام افتخاری است
[ترجمه ترگمان]سرباز بودن در مقام شریفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hoplite - Heavily armed foot soldier of ancient Greece whose function was to fight in close formation.
[ترجمه گوگل]Hoplite - سرباز پیاده به شدت مسلح یونان باستان که وظیفه آن جنگیدن در ترکیب نزدیک بود
[ترجمه ترگمان]سرباز مسلح به شدت مسلح در یونان باستان که وظیفه آن مبارزه در تشکیل نزدیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرباز پیاده (اسم)
dogface, infantryman, foot soldier, paddle foot

انگلیسی به انگلیسی

• infantryman, soldier who fights ground battles

پیشنهاد کاربران

سرباز پیاده
سرباز پیاده نظام
سرباز یا مهرهٔ دون پایه
مهرهٔ کم اهمیت
سرباز پیاده
◀️ Power to our Iranian foot soldier sisters
◀️ Stay strong girls! the foot soldiers stand strong beside you

بپرس