foolish

/ˈfuːˌlɪʃ//ˈfuːlɪʃ/

معنی: مزخرف، نادان، ابله، احمق، ابلهانه، جاهل، نابخرد
معانی دیگر: بی شعور، دبنگ، ناهوشمند، گول، گولو، احمقانه، نابخردانه، با بی فکری، مسخره آمیز، مضحک، خنده آور، خجل، خجالتمند، شرمسار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: foolishly (adv.), foolishness (n.)
(1) تعریف: lacking in good sense or judgment, or appearing to lack them; silly.
مترادف: asinine, empty-headed, half-witted, idiotic, silly, witless
متضاد: canny, levelheaded, sagacious, sensible, wise
مشابه: brainless, crackbrained, crazy, dimwitted, dizzy, fatuous, fool, imbecile, inept, irrational, mindless, puerile, senseless, stupid

- It was no surprise that he lost all his money as he'd always been foolish in that way.
[ترجمه بهنام] جای تعجب نداشت که او تمام پول خود را از دست داد. زیرا او دیوانه این جریان بود.
|
[ترجمه گوگل] تعجبی نداشت که او تمام پول خود را از دست داد، زیرا او همیشه در این راه احمق بوده است
[ترجمه ترگمان] تعجبی نداشت که تمام پولش را مثل همیشه از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I was young and foolish then, and I made decisions that I regret now.
[ترجمه گوگل] آن موقع جوان و احمق بودم و تصمیماتی گرفتم که الان پشیمانم
[ترجمه ترگمان] من جوان و احمق بودم و تصمیمی گرفتم که حالا پشیمان شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She looked foolish with that plastic bag over her head.
[ترجمه گوگل] با آن کیسه پلاستیکی روی سرش احمق به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] با آن کیسه پلاستیکی که بالای سرش بود، احمق به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm not so foolish as to take a risk like that.
[ترجمه گوگل] من آنقدر احمق نیستم که چنین ریسکی کنم
[ترجمه ترگمان] من اونقدر احمق نیستم که همچین ریسکی بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: resulting from a lack of good sense or adequate knowledge.
مترادف: ill-advised, ill-considered, imprudent, unwise
متضاد: advisable, intelligent, sensible
مشابه: careless, fool, harebrained, impolitic, incautious, indiscreet, injudicious, mad, rash, ridiculous, shortsighted, stupid

- He lost a lot of money making foolish investments.
[ترجمه گوگل] او با سرمایه گذاری های احمقانه پول زیادی از دست داد
[ترجمه ترگمان] او پول زیادی را از دست داد و سرمایه گذاری های احمقانه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: embarrassed.
مترادف: abashed, embarrassed, sheepish
مشابه: mortified, self-conscious, silly, uncomfortable

- A foolish grin came over his face as he realized his mistake.
[ترجمه گوگل] وقتی متوجه اشتباهش شد پوزخند احمقانه ای روی صورتش نشست
[ترجمه ترگمان] وقتی متوجه اشتباهش شد، لبخند احمقانه ای بر چهره اش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a foolish hat
کلاه مضحک

2. a foolish man
مرد ابله

3. a foolish mistake
اشتباه احمقانه

4. every foolish idea which enters his bean
هر فکر احمقانه ای که به مغزش خطور می کند

5. it was foolish of him to say that!
گفتن آن (حرف) توسط او احمقانه بود!

6. you are not so foolish as i thought
آنقدر که فکر می کردم احمق نیستی.

7. he dissipated his patrimony on foolish projects
او ارث پدری را در راه طرح های ابلهانه تلف کرد.

8. who has dreamed up this foolish plan?
چه کسی این نقشه ی احمقانه را در سر پرورانده است ؟

9. he detained me in the hallway and kept asking foolish questions
او مرا در راهرو معطل نگه داشت و پرسش های احمقانه کرد.

10. It is a dirty [foolish] bird that fouls [soils] its own nest.
[ترجمه گوگل]این پرنده کثیف [احمق] است که لانه خود را کثیف [خاک] می کند
[ترجمه ترگمان]آن یک پرنده کثیف و کثیف است که خاک خود را خطا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Better a witty fool than a foolish wit.
[ترجمه گوگل]یک احمق شوخ بهتر از یک باهوش احمق است
[ترجمه ترگمان]از عقل ابلهانه بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is a foolish sheep that makes the wolf his confessor.
[ترجمه گوگل]گوسفند احمقی است که گرگ را اعتراف کننده خود می کند
[ترجمه ترگمان]این یک گوسفند ابله است که کشیش را به کشیش اقرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jack could not account for his foolish mistake.
[ترجمه گوگل]جک نمی توانست اشتباه احمقانه خود را به حساب آورد
[ترجمه ترگمان]جک نمی توانست اشتباه احمقانه او را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His foolish behaviour may jeopardize his whole future.
[ترجمه گوگل]رفتار احمقانه او ممکن است کل آینده او را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]رفتار احمقانه او می تواند آینده او را به خطر بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I thought the whole idea was just a foolish and dangerous delusion.
[ترجمه گوگل]فکر می کردم کل این ایده فقط یک توهم احمقانه و خطرناک است
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم تمام این موضوع فقط یک اشتباه احمقانه و خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The accident was my fault-it would be foolish to pretend otherwise.
[ترجمه گوگل]تصادف تقصیر من بود - احمقانه است اگر خلاف آن وانمود کنم
[ترجمه ترگمان]تصادف تقصیر من بود - احمقانه بود که چنین وانمود کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. What induced you to do such a foolish thing?
[ترجمه متین] چه چیز تورا به انجام چنین کار احمقانه ای ترقیب کرد؟
|
[ترجمه گوگل]چه چیزی شما را به انجام چنین کار احمقانه ای واداشت؟
[ترجمه ترگمان]چه چیز باعث شد چنین کار احمقانه ای بکنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She's a foolish interfering old woman!
[ترجمه گوگل]او یک پیرزن مزاحم احمق است!
[ترجمه ترگمان]او یک پیرزن احمق است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزخرف (صفت)
ludicrous, silly, nonsensical, foolish, trashy, stupid

نادان (صفت)
silly, inept, simple, unlettered, apish, ignorant, foolish, unwise, asinine, thickheaded, witless, untaught, self-blinded

ابله (صفت)
silly, fool, foolish, asinine, fat-witted

احمق (صفت)
dotty, senseless, silly, dense, cockscomb, foolish, dull, batty, stupid, frivolous, dopey, thickheaded, inane, fatuous, cockeyed, unmeaning, daffy, daft, fat-headed, feeble-minded, gawky, loony, spooney, spoony

ابلهانه (صفت)
foolish, idiotic

جاهل (صفت)
foolish, unwise, uninformed, unknowable, unknowing

نابخرد (صفت)
unreasonable, foolish, insipient

انگلیسی به انگلیسی

• stupid, silly; nonsensical, idiotic
if you say that someone's behaviour is foolish, you mean that it is not sensible.
you can also say that people are foolish when they are so silly that they make you want to laugh.

پیشنهاد کاربران

خریت
به این مثال توجه بفرمایید:
Al is ill but won't see a doctor. He is being foolish
علی بیمار است، اما به پزشک مراجعه نمی کند. او دارد خریت می کند.
۱. احمقانه. ابلهانه. حماقت آمیز
۲. احمق. ابله. نادان. بی فکر
۳. مضحک. خنده دار. مسخره
Even the most foolish ones have a staggering genius for self - deception, let alone the so - called intellectuals
How could you be so foolish?!
pea - brained
احمق
کوته بین
دیوونه
خنگ کودن

به معنی احمقانه و ابلهانه است ! بطور مثال :
no question is foolish, but some answers are
یعنی : هیچ سوالی احمقانه نیست، اما بعضی جواب ها اینگونه اند ( یعنی بعضی از جواب ها احمقانه هستند )
کودن

بپرس