food processor

/ˈfuːdˈproʊsesə//fuːdˈprəʊsesə/

مولینکس، خوراک خوردکن، (خوراک) خردگر، چندکاره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an electric kitchen appliance having a container with various blade attachments used to grind, grate, chop, slice, or otherwise prepare food.

جمله های نمونه

1. All our holiday chalets include a microwave and food processor for extra convenience.
[ترجمه گوگل]همه کلبه‌های تعطیلات ما برای راحتی بیشتر دارای مایکروویو و غذاساز هستند
[ترجمه ترگمان]تمام خانه های ییلاقی ما شامل یک پردازنده مایکروویو و غذایی برای راحتی بیشتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A food processor has a variety of uses in the kitchen.
[ترجمه TINA] مخلوط کن کاربردهای مختلفی در آشپزخانه دارد
|
[ترجمه گوگل]غذاساز کاربردهای مختلفی در آشپزخانه دارد
[ترجمه ترگمان]یک پردازنده مواد غذایی کاربردهای مختلفی در آشپزخانه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This food processor has a special attachment for grinding coffee.
[ترجمه گوگل]این غذاساز دارای چسب مخصوص آسیاب قهوه می باشد
[ترجمه ترگمان]این پردازشگر غذا یک وابستگی خاص برای آسیاب کردن قهوه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Put the bread into a food processor with a crushed garlic clove and add a tablespoon or two of olive oil.
[ترجمه گوگل]نان را با یک حبه سیر له شده در غذاساز بریزید و یک یا دو قاشق غذاخوری روغن زیتون به آن اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]نان را با یک حبه سیر خرد شده در یک مخلوط کن بریزید و یک قاشق سوپ خوری یا دو قاشق سوپ خوری روغن زیتون اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Put the mixture into a blender or food processor and blend until smooth.
[ترجمه گوگل]مخلوط را در مخلوط کن یا غذاساز بریزید و هم بزنید تا یکدست شود
[ترجمه ترگمان]مخلوط را در مخلوط کن و یا مخلوط کن بریزید و تا وقتی که صاف شود مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Transfer chestnuts and remaining liquid to a food processor or blender. Add cream and process until smooth.
[ترجمه گوگل]شاه بلوط و مایع باقی مانده را به غذاساز یا مخلوط کن منتقل کنید خامه را اضافه کنید و آنقدر عمل کنید تا یکدست شود
[ترجمه ترگمان]شاه بلوط و مایع باقیمانده را به یک پردازنده و یا مخلوط کن منتقل کنید خامه و پردازش اضافه کنید تا صاف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With food processor running, add the oil in a thin stream until it is thoroughly incorporated.
[ترجمه گوگل]در حالی که غذاساز روشن است، روغن را در جریان نازکی اضافه کنید تا کاملا مخلوط شود
[ترجمه ترگمان]با استفاده از پردازشگر غذا، روغن را در یک رودخانه باریک بریزید تا به طور کامل ترکیب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Think of the impact of the revolutionary Cuisinart food processor introduced in this country in 1973 and now a household staple.
[ترجمه گوگل]به تأثیر غذاساز انقلابی Cuisinart که در سال 1973 در این کشور معرفی شد و اکنون یکی از لوازم اصلی خانواده است، فکر کنید
[ترجمه ترگمان]به تاثیر پردازشگر انقلابی Cuisinart که در این کشور در سال ۱۹۷۳ معرفی شد فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A food processor costing, say, £48 will not fetch more than £35 on resale.
[ترجمه گوگل]یک غذاساز که مثلاً 48 پوند قیمت دارد، در فروش مجدد بیش از 35 پوند به دست نخواهد آمد
[ترجمه ترگمان]قیمت یک پردازشگر غذا، می گوید، ۴۸ پوند بیش از ۳۵ پوند در فروش مجدد نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A mounted ballistic food processor, maybe I can blend them to death.
[ترجمه گوگل]یک غذاساز بالستیک نصب شده، شاید بتوانم آنها را تا حد مرگ مخلوط کنم
[ترجمه ترگمان]یک پردازشگر ممکن برای مواد غذایی، شاید بتوانم آن ها را با مرگ ترکیب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pour the yeast mixture into a food processor with a plastic blade.
[ترجمه گوگل]مخلوط مایه را با یک تیغه پلاستیکی در غذاساز بریزید
[ترجمه ترگمان]مخلوط مخمر را در یک پردازنده غذا با یک تیغه پلاستیکی بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In a food processor, finely chop the peppers and onions.
[ترجمه گوگل]در غذاساز، فلفل و پیاز را ریز خرد کنید
[ترجمه ترگمان]در یک مخلوط کن مواد غذایی، فلفل و پیاز خرد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Meanwhile, combine vinegars, mustard and pepper in a food processor and blend until combined.
[ترجمه گوگل]در همین حین، سرکه، خردل و فلفل را در غذاساز با هم مخلوط کرده و هم بزنید تا ترکیب شوند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، vinegars، خردل و فلفل را در یک پردازنده مواد غذایی ترکیب کرده و تا ترکیب با هم ترکیب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Place the egg yolks in a food processor or blender and add the mustard and half of the vinegar.
[ترجمه گوگل]زرده های تخم مرغ را در غذاساز یا مخلوط کن بریزید و خردل و نیمی از سرکه را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]زرده تخم مرغ را در یک مخلوط کن و یا مخلوط کن جای دهید و خردل و نیمی از سرکه را به آن اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Drain well and chop finely in a food processor or with a knife.
[ترجمه گوگل]خوب آبکش کنید و در غذاساز یا با چاقو ریز خرد کنید
[ترجمه ترگمان]آن را به خوبی صاف کنید و در یک پردازنده مواد غذایی یا با چاقو به خوبی خرد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• kitchen appliance which grinds and chops food

پیشنهاد کاربران

food processor ( n ) ( fud prɑsɛsər ) =a piece of equipment that is used to mix or cut up food
food processor
food processor ( عمومی )
واژه مصوب: چندکاره
تعریف: وسیله‏ای برای خرد و آسیاب کردن و نرم و ورقه کردن مواد غذایی
غذا ساز یک وسیله ای هست که مواد رو خورد یا باهم مخلوط میکند و برای مواد جامد استفاده میشود
یک وسیله برقی آشپزخانه که برای خرد کردن ، مخلوط کردن یا پوره کردن غذاها استفاده می شود.
The food processor is a multifunctional kitchen tool that can quickly crush, grind and mash almost all types of food.
غذاساز یا چندکاره
غذاساز

بپرس