• : تعریف: an electric kitchen appliance having a container with various blade attachments used to grind, grate, chop, slice, or otherwise prepare food.
جمله های نمونه
1. All our holiday chalets include a microwave and food processor for extra convenience.
[ترجمه گوگل]همه کلبههای تعطیلات ما برای راحتی بیشتر دارای مایکروویو و غذاساز هستند [ترجمه ترگمان]تمام خانه های ییلاقی ما شامل یک پردازنده مایکروویو و غذایی برای راحتی بیشتر هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. A food processor has a variety of uses in the kitchen.
[ترجمه TINA] مخلوط کن کاربردهای مختلفی در آشپزخانه دارد
|
[ترجمه گوگل]غذاساز کاربردهای مختلفی در آشپزخانه دارد [ترجمه ترگمان]یک پردازنده مواد غذایی کاربردهای مختلفی در آشپزخانه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This food processor has a special attachment for grinding coffee.
[ترجمه گوگل]این غذاساز دارای چسب مخصوص آسیاب قهوه می باشد [ترجمه ترگمان]این پردازشگر غذا یک وابستگی خاص برای آسیاب کردن قهوه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Put the bread into a food processor with a crushed garlic clove and add a tablespoon or two of olive oil.
[ترجمه گوگل]نان را با یک حبه سیر له شده در غذاساز بریزید و یک یا دو قاشق غذاخوری روغن زیتون به آن اضافه کنید [ترجمه ترگمان]نان را با یک حبه سیر خرد شده در یک مخلوط کن بریزید و یک قاشق سوپ خوری یا دو قاشق سوپ خوری روغن زیتون اضافه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Put the mixture into a blender or food processor and blend until smooth.
[ترجمه گوگل]مخلوط را در مخلوط کن یا غذاساز بریزید و هم بزنید تا یکدست شود [ترجمه ترگمان]مخلوط را در مخلوط کن و یا مخلوط کن بریزید و تا وقتی که صاف شود مخلوط کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Transfer chestnuts and remaining liquid to a food processor or blender. Add cream and process until smooth.
[ترجمه گوگل]شاه بلوط و مایع باقی مانده را به غذاساز یا مخلوط کن منتقل کنید خامه را اضافه کنید و آنقدر عمل کنید تا یکدست شود [ترجمه ترگمان]شاه بلوط و مایع باقیمانده را به یک پردازنده و یا مخلوط کن منتقل کنید خامه و پردازش اضافه کنید تا صاف شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. With food processor running, add the oil in a thin stream until it is thoroughly incorporated.
[ترجمه گوگل]در حالی که غذاساز روشن است، روغن را در جریان نازکی اضافه کنید تا کاملا مخلوط شود [ترجمه ترگمان]با استفاده از پردازشگر غذا، روغن را در یک رودخانه باریک بریزید تا به طور کامل ترکیب شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Think of the impact of the revolutionary Cuisinart food processor introduced in this country in 1973 and now a household staple.
[ترجمه گوگل]به تأثیر غذاساز انقلابی Cuisinart که در سال 1973 در این کشور معرفی شد و اکنون یکی از لوازم اصلی خانواده است، فکر کنید [ترجمه ترگمان]به تاثیر پردازشگر انقلابی Cuisinart که در این کشور در سال ۱۹۷۳ معرفی شد فکر کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A food processor costing, say, £48 will not fetch more than £35 on resale.
[ترجمه گوگل]یک غذاساز که مثلاً 48 پوند قیمت دارد، در فروش مجدد بیش از 35 پوند به دست نخواهد آمد [ترجمه ترگمان]قیمت یک پردازشگر غذا، می گوید، ۴۸ پوند بیش از ۳۵ پوند در فروش مجدد نخواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A mounted ballistic food processor, maybe I can blend them to death.
[ترجمه گوگل]یک غذاساز بالستیک نصب شده، شاید بتوانم آنها را تا حد مرگ مخلوط کنم [ترجمه ترگمان]یک پردازشگر ممکن برای مواد غذایی، شاید بتوانم آن ها را با مرگ ترکیب کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Pour the yeast mixture into a food processor with a plastic blade.
[ترجمه گوگل]مخلوط مایه را با یک تیغه پلاستیکی در غذاساز بریزید [ترجمه ترگمان]مخلوط مخمر را در یک پردازنده غذا با یک تیغه پلاستیکی بریزید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In a food processor, finely chop the peppers and onions.
[ترجمه گوگل]در غذاساز، فلفل و پیاز را ریز خرد کنید [ترجمه ترگمان]در یک مخلوط کن مواد غذایی، فلفل و پیاز خرد می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Meanwhile, combine vinegars, mustard and pepper in a food processor and blend until combined.
[ترجمه گوگل]در همین حین، سرکه، خردل و فلفل را در غذاساز با هم مخلوط کرده و هم بزنید تا ترکیب شوند [ترجمه ترگمان]در همین حال، vinegars، خردل و فلفل را در یک پردازنده مواد غذایی ترکیب کرده و تا ترکیب با هم ترکیب می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Place the egg yolks in a food processor or blender and add the mustard and half of the vinegar.
[ترجمه گوگل]زرده های تخم مرغ را در غذاساز یا مخلوط کن بریزید و خردل و نیمی از سرکه را اضافه کنید [ترجمه ترگمان]زرده تخم مرغ را در یک مخلوط کن و یا مخلوط کن جای دهید و خردل و نیمی از سرکه را به آن اضافه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Drain well and chop finely in a food processor or with a knife.
[ترجمه گوگل]خوب آبکش کنید و در غذاساز یا با چاقو ریز خرد کنید [ترجمه ترگمان]آن را به خوبی صاف کنید و در یک پردازنده مواد غذایی یا با چاقو به خوبی خرد کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• kitchen appliance which grinds and chops food
پیشنهاد کاربران
food processor ( n ) ( fud prɑsɛsər ) =a piece of equipment that is used to mix or cut up food
food processor ( عمومی ) واژه مصوب: چندکاره تعریف: وسیلهای برای خرد و آسیاب کردن و نرم و ورقه کردن مواد غذایی
غذا ساز یک وسیله ای هست که مواد رو خورد یا باهم مخلوط میکند و برای مواد جامد استفاده میشود
یک وسیله برقی آشپزخانه که برای خرد کردن ، مخلوط کردن یا پوره کردن غذاها استفاده می شود.
The food processor is a multifunctional kitchen tool that can quickly crush, grind and mash almost all types of food.