food bank

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place where food is collected and distributed to those who are in need.

(2) تعریف: a group or agency responsible for such collection and distribution of food.

جمله های نمونه

1. They fear that if the Food Bank goes under, people will starve.
[ترجمه گوگل]آنها می ترسند که اگر بانک غذا زیر و رو شود، مردم از گرسنگی خواهند مرد
[ترجمه ترگمان]آن ها می ترسند که اگر بانک غذا تحت فشار قرار گیرد، مردم از گرسنگی می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In fact, the Food Bank does have a severe financial crisis.
[ترجمه گوگل]در واقع، بانک غذا یک بحران مالی شدید دارد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، بانک غذا دارای یک بحران مالی شدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A world food bank is thus a commons in disguise.
[ترجمه گوگل]بنابراین یک بانک جهانی غذا یک امر رایج در مبدل است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه یک بانک جهانی غذا به صورت disguise در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Texas fruit farms donated food to their local food bank after being inspired Plant a Row.
[ترجمه گوگل]مزارع میوه تگزاس پس از الهام گرفتن از Plant a Row به بانک غذایی محلی خود غذا اهدا کردند
[ترجمه ترگمان]پس از الهام گرفتن از یک ردیف، مزارع میوه در تگزاس غذایی را به بانک غذای محلی خود اهدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A world food bank appeals powerfully to our humanitarian impulses.
[ترجمه گوگل]یک بانک جهانی غذا به شدت به انگیزه های بشردوستانه ما متوسل می شود
[ترجمه ترگمان]یک بانک جهانی غذا با قدرت به انگیزه های بشردوستانه ما رسیدگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And this big mental paid dividends to the food bank.
[ترجمه گوگل]و این سود ذهنی بزرگ به بانک مواد غذایی پرداخت
[ترجمه ترگمان]و این بخش اعظم سود سهام را به بانک غذا پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Click Here to find a Feeding America food bank near you.
[ترجمه گوگل]اینجا را کلیک کنید تا یک بانک غذای Feeding America را در نزدیکی خود پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]برای پیدا کردن یک بانک غذایی آمریکا در نزدیکی شما اینجا کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They set up a food bank for the flood victims.
[ترجمه گوگل]آنها یک بانک مواد غذایی برای سیل زدگان راه اندازی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک بانک غذایی برای قربانیان سیل ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Each $ 1 raised is equivalent to $ 20 for the food bank.
[ترجمه گوگل]هر 1 دلار جمع آوری شده معادل 20 دلار برای بانک غذا است
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها برابر با ۲۰ دلار برای بانک غذایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their goal is to lasso 000 pounds of edibles for the struggling Food Bank.
[ترجمه گوگل]هدف آنها این است که 000 پوند مواد خوراکی را برای بانک غذا در حال مبارزه بخرند
[ترجمه ترگمان]هدف آن ها to پوند از خوراکی ها برای بانک جهانی غذا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tickets are $ with a $ 1 discount for Tucson Community Food Bank donations.
[ترجمه گوگل]بلیط ها دلار با 1 دلار تخفیف برای کمک های مالی بانک غذای جامعه توسان است
[ترجمه ترگمان]بلیط ها با تخفیف ۱ دلار برای کمک های مالی بانک غذایی توسکان می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A local merchant donated hams, and groceries were purchased from the food bank.
[ترجمه گوگل]یک تاجر محلی ژامبون اهدا کرد و مواد غذایی از بانک مواد غذایی خریداری شد
[ترجمه ترگمان]یک تاجر محلی ران اهدا کرد و خواربار از بانک غذایی خریداری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "We simply don't have enough resources at the moment to meet the needs of the community," said Mark Lowry, director of the county food bank.
[ترجمه گوگل]مارک لوری، مدیر بانک غذای شهرستان گفت: «ما در حال حاضر منابع کافی برای رفع نیازهای جامعه نداریم
[ترجمه ترگمان]مارک Lowry، مدیر بانک غذایی این استان، گفت: \" ما در حال حاضر منابع کافی نداریم تا نیازهای جامعه را برآورده کنیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

معادل food drive
a place where food is given to people who do not have enough money to buy it, for example by a charity
مکانی که در آن غذا به افرادی که پول کافی برای خرید آن ندارند داده می شود، مثلاً توسط یک موسسه خیریه
...
[مشاهده متن کامل]

Atiyeh helped to establish a statewide food bank, which was the nation's first.
She wants to volunteer at the local food bank.
The food bank is a resource for those in need.
You can contribute by donating to a food bank.

food bank
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/food-bank
سازمان خیریه غذا
نذری خانه

بپرس