fondue

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a hot saucelike dish made mainly with melted cheese and wine or sometimes, as dessert, with chocolate, eaten by dipping into it pieces of bread or vegetables or, as dessert, pieces of cake or fruit.

جمله های نمونه

1. Put grated cheese into a 7-inch fondue dish or enamelled iron casserole and melt gently, stirring continuously.
[ترجمه گوگل]پنیر رنده شده را در یک ظرف فوندو 7 اینچی یا قابلمه آهنی لعابی ریخته و به آرامی ذوب کنید و مدام هم بزنید
[ترجمه ترگمان]پنیر رنده شده را به یک ظرف fondue ۷ اینچی یا آب لیمو دهید و به آرامی ذوب کنید و به طور مداوم حرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Best value is the cheese fondue, and the chef is proud of his Wienerschnitzel.
[ترجمه گوگل]بهترین ارزش، فوندو پنیر است و سرآشپز به وینرشنیتسل خود افتخار می کند
[ترجمه ترگمان]بهترین ارزش the پنیر است و آشپز به Wienerschnitzel افتخار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Like quartz clocks, aluminium fondue sets, embroidered hankies and whether the neighbours are taking baths too late at night.
[ترجمه گوگل]مانند ساعت‌های کوارتز، مجموعه‌های فوندوی آلومینیومی، دست‌دوزی‌های گلدوزی شده و اینکه آیا همسایه‌ها در شب خیلی دیر حمام می‌کنند
[ترجمه ترگمان]همانند ساعت های quartz، مجموعه های فندو آلومینیومی، hankies گلدوزی شده و اینکه آیا همسایگان در شب استحمام می کنند یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The banana mustn't look brown and the fondue mustn't splash when it's poured.
[ترجمه گوگل]موز نباید قهوه ای به نظر برسد و فوندو نباید هنگام ریختن پاشیده شود
[ترجمه ترگمان]رنگ موز نباید به رنگ قهوه ای به نظر برسد و وقتی که آن را پر کنند، نباید در آب جوش بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Add remaining ingredients and stir until the fondue thickens slightly.
[ترجمه گوگل]بقیه مواد را اضافه کنید و هم بزنید تا فوندو کمی غلیظ شود
[ترجمه ترگمان]مواد اولیه باقی مانده را اضافه کنید و تا زمانی که فندو به آرامی سفت شود، حرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A farmer's buffet and fondue evening replace two evening meals during the week.
[ترجمه گوگل]بوفه کشاورز و عصرانه فوندو جایگزین دو وعده عصرانه در طول هفته می شود
[ترجمه ترگمان]بوفه و عصر یک کشاورز در طول یک هفته دو وعده غذای عصر را تعویض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are also bowling evenings and fondue evenings, and in addition there will be a programme organised by our rep in Kaprun.
[ترجمه گوگل]همچنین شب‌های بولینگ و شب‌های فوندو برگزار می‌شود، و علاوه بر این، برنامه‌ای توسط نماینده ما در کاپرون برگزار می‌شود
[ترجمه ترگمان]همچنین شب های بولینگ و evenings نیز وجود دارد، و به علاوه برنامه ای است که توسط نماینده ما در Kaprun ترتیب داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fondue is an easy and festive dish for a party.
[ترجمه گوگل]فوندو یک غذای آسان و جشن برای مهمانی است
[ترجمه ترگمان]فندو غذای ساده و جشن برای مهمانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fondue with strawberries and angel food cake would be in the . . .
[ترجمه گوگل]فوندو با توت فرنگی و کیک غذای فرشته در
[ترجمه ترگمان]فندو با توت فرنگی و کیک غذایی فرشته در کشور خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They also have snacks and Chocolate Fondue, which is my favourite.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین تنقلات و فوندو شکلاتی دارند که مورد علاقه من است
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین تنقلات و بستنی شکلاتی هم دارند که مورد علاقه من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After one evening of eating swiss cheese fondue you cannot stand the smell of cheese for the rest of your holiday, lol.
[ترجمه گوگل]بعد از یک شب از خوردن فوندو پنیر سوئیسی، نمی توانید بوی پنیر را تا پایان تعطیلات خود تحمل کنید، lol
[ترجمه ترگمان]بعد از یک شب خوردن پنیر swiss، نمی توانید بوی پنیر را برای استراحت your تحمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only two million points for a free silver fondue set!
[ترجمه گوگل]فقط دو میلیون امتیاز برای یک ست فوندو نقره رایگان!
[ترجمه ترگمان]تنها دو میلیون امتیاز برای یک مجموعه فندو آزاد رایگان!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her amaryllis died. Did I want the fondue pot?
[ترجمه گوگل]آماریلیس او مرد آیا من گلدان فوندو را می خواستم؟
[ترجمه ترگمان] amaryllis مرده من ظرف fondue رو می خوام؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Switzerland is well known for cheese fondue, penguin parades and its multiculturalism.
[ترجمه گوگل]سوئیس به خاطر فوندو پنیری، رژه پنگوئن ها و چندفرهنگی بودنش به خوبی شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]سوییس به خوبی برای فندو پنیر، penguin رژه و چند فرهنگی آن مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Crush mint candies. In double boiler or fondue pot, melt chocolate.
[ترجمه گوگل]آب نبات نعناع را خرد کنید در دیگ دوبل یا قابلمه فوندو، شکلات را آب کنید
[ترجمه ترگمان]آب نبات نعنایی رو بهم بزن توی دیگ \"دیگ\" یا دیگ ذوب کنیم شکلات آب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sauce of melted cheese and other seasonings into which bread is dipped (of swiss origin); sweet or savory hot sauce into which small pieces of food are dipped
a fondue is a hot sauce, often made with cheese, which you dip small pieces of bread, meat, or vegetable into and eat.

پیشنهاد کاربران

یه نوع خوراک سوئیسی ک از مخلوط شراب و پنیر ذوب شده به دست میادو ب عنوان دسر سرو میشه

بپرس