fondness

/ˈfɑːndnəs//ˈfɒndnəs/

معنی: علاقه، انس، خاطرخواهی
معانی دیگر: دوست داری، دلبستگی، عشق و علاقه (معمولا بیش از حد)، شیفتگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality or condition of being fond.
مترادف: tenderness
مشابه: kindness, preference, warmth

(2) تعریف: tender affection.
مترادف: affection, devotion
متضاد: hatred
مشابه: adoration, attachment, liking, love, warmth

(3) تعریف: a strong liking or inclination.
مترادف: fancy, inclination, liking, penchant, taste, weakness
متضاد: dislike
مشابه: bent, desire, leaning, like, love, partiality, passion, predilection, preference

- a fondness for poetry
[ترجمه گوگل] علاقه به شعر
[ترجمه ترگمان] علاقه به شعر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. my fondness for classical music
علاقه ی من به موسیقی کلاسیک

2. a sneaking fondness for ice cream
علاقه ی پنهانی به بستنی

3. She has a fondness for red wine.
[ترجمه گوگل]او به شراب قرمز علاقه دارد
[ترجمه ترگمان] اون علاقه زیادی به شراب قرمز داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One of his many enthusiasms is a great fondness of eastern music.
[ترجمه گوگل]یکی از علاقه‌مندی‌های بسیار او علاقه شدید به موسیقی شرقی است
[ترجمه ترگمان]یکی از many علاقه فراوانی به موسیقی شرقی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was her father's fondness for drink that brought about the break-up of her parents' marriage.
[ترجمه گوگل]این علاقه پدرش به نوشیدنی بود که باعث از هم پاشیدگی ازدواج والدینش شد
[ترجمه ترگمان]علاقه پدرش به نوشیدنی بود که در مورد جدایی از ازدواج پدر و مادرش آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I've always had a certain fondness for her.
[ترجمه گوگل]من همیشه علاقه خاصی به او داشتم
[ترجمه ترگمان]من همیشه علاقه خاصی به او داشته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Among his many enthusiasms is a great fondness of Eastern music.
[ترجمه گوگل]در میان علاقه‌مندی‌های بسیار او، علاقه شدید به موسیقی شرقی است
[ترجمه ترگمان]در میان این همه شور و اشتیاق بسیار به موسیقی شرقی علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Early hints of this fondness for the dramatic percolate through his journal.
[ترجمه گوگل]اشارات اولیه از این علاقه به نمایش دراماتیک از طریق مجله او نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]به همین نکته توجه داشت که این علاقه به خاطرات دراماتیک از دفتر خاطرات او سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The novel displayed Rolfe's fondness for neologism, verbal sumptuousness, and quirky spelling in its best light.
[ترجمه گوگل]این رمان علاقه رولف را به نو شناسی، مجلل کلامی و املای عجیب و غریب در بهترین حالت خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]این رمان علاقه Rolfe به neologism، sumptuousness شفاهی و املایی عجیب را در بهترین نور خود نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Still, given our fondness for gunning each other down, fearing the sight of blood seems perfectly sound.
[ترجمه گوگل]با این حال، با توجه به علاقه ما به تیراندازی یکدیگر، ترس از دیدن خون کاملاً درست به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، با توجه به علاقه ای که به هم داشتیم، بیم آن داشتیم که منظره خون کاملا به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Could my fondness have kept you steady I should not now appear before you in this solemn manner.
[ترجمه گوگل]آیا علاقه من می توانست شما را ثابت نگه دارد، اکنون نباید به این شکل جدی در برابر شما ظاهر شوم
[ترجمه ترگمان]شاید علاقه من به تو پیوسته پیش از این بود که با این رفتار جدی در مقابل شما ظاهر شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Another sore point was de Gaulle's fondness for theatricality and rhetoric, which sometimes came at the expense of substance.
[ترجمه گوگل]نکته دردناک دیگر، علاقه دوگل به نمایشنامه و بلاغت بود که گاهی اوقات به قیمت تمام شدن محتوا تمام می شد
[ترجمه ترگمان]نکته دردناک دیگر علاقه گل دو گل به theatricality و معانی بیان بود که گاهی به بهای مواد مورد توجه قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His fondness for rings had already earned him the nickname Ringo.
[ترجمه گوگل]علاقه او به حلقه‌ها قبلاً لقب رینگو را برای او به ارمغان آورده بود
[ترجمه ترگمان]علاقه او به حلقه همین بود که این لقب را به نام رینگو به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. People's fondness for wearing black and other dark colours was a vogue I never really liked.
[ترجمه گوگل]علاقه مردم به پوشیدن مشکی و سایر رنگ‌های تیره، مدی بود که من هرگز آن را دوست نداشتم
[ترجمه ترگمان]علاقه مردم به پوشیدن لباس سیاه و دیگر رنگ های سیاه بود که من هرگز از آن خوشم نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علاقه (اسم)
attachment, affection, interest, sympathy, concern, fondness, penchant, tie, estate, relation, tenure, communication

انس (اسم)
familiarity, fondness

خاطرخواهی (اسم)
love, fondness

انگلیسی به انگلیسی

• loving affection, fond feeling; penchant, liking (i.e. for drink or sweets)

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Affection
🔘 Closeness
🔘 Fondness
🔘 Rapport
🔘 Sympathy
🔘 Affinity
✅ Definition:
👉 A natural liking or attraction, often based on shared interests or qualities.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fondness
✅️ صفت ( adjective ) : fond
✅️ قید ( adverb ) : fondly
He was a brave journalist and will be remembered with deep fondness
عشق و علاقه ، انس ، عشق ورزی
pleasure Ultimate from true love
نهایت لذت از عشق حقیقی

بپرس