fomentation

/ˌfoʊmenˈteɪʃn̩//ˌfəʊmenˈteɪʃn̩/

معنی: تحریک، ترویج
معانی دیگر: (پزشکی) گرماب درمانی، حوله ی آب گرم، کمپرس آب گرم، (آبگونه یا دارویی که در گرماب درمانی به کار می رود) گرماب دارو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of instigating or encouraging the development of discord, discontent, or the like.

(2) تعریف: the act of treating a body surface with warm water, medicated liquids, or the like, or the substance thus applied.

جمله های نمونه

1. The invented medical analgesic fomentation bag is composed of heat generation agent, traditional Chinese analgesic and bag.
[ترجمه گوگل]کیسه تحریک کننده مسکن پزشکی اختراع شده از عامل تولید گرما، مسکن سنتی چینی و کیسه تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]داروی ضد درد مسکن اختراع، از عامل تولید گرما، مسکن سنتی چینی سنتی و کیسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My doctor let me Fomentation day, I think the trouble the past few days, intends to find a doctor of acupuncture, may be faster to resolve it.
[ترجمه گوگل]دکتر من به من اجازه Fomentation day، من فکر می کنم مشکل چند روز گذشته، قصد دارد یک دکتر طب سوزنی پیدا کند، ممکن است سریعتر آن را حل کند
[ترجمه ترگمان]دکترم به من اجازه داد که یک روز در عرض چند روز آینده مشکل را پیدا کنم، قصد دارم دکتر طب سوزنی را پیدا کنم، شاید زودتر آن را حل و فصل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fomentation with warm water, cotton wool and Dettol or salt should be applied at night before sleep.
[ترجمه گوگل]فومنتاسیون با آب گرم، پشم پنبه و دتول یا نمک باید شب قبل از خواب استفاده شود
[ترجمه ترگمان]Fomentation با آب گرم، پشم پنبه و نمک و یا نمک باید در شب قبل از خوابیدن به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conclusion Votatin emulgel inunction excelled fomentation in treating the pain from vein transfusion.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری تزریق امولژل ووتاتین در درمان درد ناشی از تزریق ورید بسیار عالی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری Votatin emulgel inunction fomentation در درمان درد ناشی از انتقال خون پیشی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Panyu in Guangzhou has been feeling tired of the "big times, " Why Fomentation to all directions in Beijing?
[ترجمه گوگل]پانیو در گوانگژو از "زمان های بزرگ" خسته شده است، چرا در پکن به همه جهات تحریک می شود؟
[ترجمه ترگمان]Panyu در گوانگ ژو از \"زمان بزرگ\" احساس خستگی می کند، چرا که چرا به همه جهات در پکن نگاه می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It has been suggested that these pressures exacerbated an already tenuous situation, and set the stage for the fomentation of the Civil War.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شده است که این فشارها وضعیتی را که از قبل ضعیف بود تشدید کرد و زمینه را برای دامن زدن به جنگ داخلی فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شده است که این فشارها وضعیت ضعیف را تشدید کرده و صحنه جنگ داخلی را تعیین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can boil water, let your baby hear steam generated, or use warm towel baby Fomentation Department of nasion.
[ترجمه گوگل]می توانید آب را بجوشانید، به نوزادتان اجازه دهید بخار تولید شده را بشنود، یا از حوله گرم کودک بخش فومنتاسیون ناشن استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]می تواند آب را جوش بیاورد، اجازه دهید نوزادتان بخار تولید کند، و یا از حوله گرم مخصوص نوزاد nasion Fomentation استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To treat ( the skin, for example ) by fomentation.
[ترجمه گوگل]برای درمان (مثلاً پوست) با تحریک
[ترجمه ترگمان]برای درمان (برای مثال پوست)توسط fomentation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحریک (اسم)
instigation, incitement, persuasion, fret, boil, actuation, stimulation, stimulus, excitation, fomentation, agitation, excitement, animation, inanition, suasion, incitation, snit

ترویج (اسم)
advancement, promotion, propagation, promulgation, cultivation, fomentation, promulgator

انگلیسی به انگلیسی

• instigation; incitement; application of water or medicated liquids; medicated liquids

پیشنهاد کاربران

تحریک. ترویج
گرماب درمانی/ ضماد ( اسم ) : کمپرسی از آب داغ و خمیر آرد یا مواد دیگر که بر روی قسمت عفونی فشار داده می شود تا چرک را بیرون بیاورد، درد را تسکین دهد یا گردش خون را تحریک کند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : foment
✅️ اسم ( noun ) : fomentation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس