1. he follows the precepts of his religion
او از اصول دین خود پیروی می کند.
2. he follows up his exercise with a cold shower
او ورزش خود را با یک دوش سرد تکمیل می کند.
3. as follows
به قرار ذیل،چنین (است)،بدین قرار (است)
4. it follows (that)
منطقی است که،(چنین) می توان نتیجه گرفت (که)،بنابراین،پس
5. disease often follows malnutrition
بیماری اغلب از سو تغذیه ناشی می شود.
6. she neither came nor called; it follows that she is not interested
او نه آمد و نه تلفن زد; بنابراین علاقه ای ندارد.
7. the sum of his criticisms is as follows
خلاصه ی انتقادات او به قرار ذیل است.