اسم ( noun )
حالات: folk, folks
حالات: folk, folks
• (1) تعریف: (used with a pl. verb) (often pl.) a specific group of people, distinguished by common nationality, background, or style of life.
• مشابه: community
• مشابه: community
- My people are country folk.
[ترجمه آرمین حق شناس] مردم من، از خانواده کشورند|
[ترجمه گوگل] مردم من مردم کشور هستند[ترجمه ترگمان] مردم من مردم کشور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A lot of rich folks live around here.
[ترجمه احسان] بسیاری از افراد ثروتمند اطراف اینجا زندگی می کنند|
[ترجمه گوگل] افراد ثروتمند زیادی در این اطراف زندگی می کنند[ترجمه ترگمان] آدم های پول دار اینجا زندگی میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (usu. pl.) people in general.
• مشابه: community
• مشابه: community
- Folks are just greedy nowadays.
[ترجمه گوگل] مردم این روزها فقط حریص هستند
[ترجمه ترگمان] این روزها مردم حریص و حریص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این روزها مردم حریص و حریص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: people as creators of culture.
- The stories are passed down by each generation's folk.
[ترجمه لینگبری] حکایت ها توسط مردم هر نسلی به فراموشی سپرده می شوند|
[ترجمه گوگل] داستان ها توسط مردم هر نسل منتقل می شود[ترجمه ترگمان] داستان های هر نسل از بین می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: (informal) one's parents or entire family.
• مشابه: family
• مشابه: family
- I'm going down to see my folks over Thanksgiving.
[ترجمه گوگل] من می روم پایین تا مردمم را در روز شکرگزاری ببینم
[ترجمه ترگمان] من میرم به دیدن خانواده ام در جشن شکرگزاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من میرم به دیدن خانواده ام در جشن شکرگزاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Are you still living with your folks?
[ترجمه نگار] آیا هنوز با مردم خود زندگی میکنی؟|
[ترجمه گوگل] آیا هنوز با مردم خود زندگی می کنید؟[ترجمه ترگمان] هنوز با your زندگی می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Have you met all your fiancee's folks yet?
[ترجمه گوگل] آیا تا به حال با همه افراد نامزد خود ملاقات کرده اید؟
[ترجمه ترگمان] هنوز تمام دوستان نامزدت رو دیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هنوز تمام دوستان نامزدت رو دیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: emerging from the ordinary people, as opposed to specialists.
- Several of these folk remedies are highly effective.
[ترجمه گوگل] چندین مورد از این داروهای مردمی بسیار مؤثر هستند
[ترجمه ترگمان] چندین مورد از این روش های درمانی بسیار موثر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چندین مورد از این روش های درمانی بسیار موثر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: denoting the artistic forms of a traditional, esp. rural, culture.
- The fiddle often features in American folk music.
[ترجمه گوگل] کمانچه اغلب در موسیقی فولکلور آمریکایی ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان] ویولن اغلب در موسیقی محلی آمریکایی ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ویولن اغلب در موسیقی محلی آمریکایی ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These carved animals are wonderful examples of the folk art of the region.
[ترجمه گوگل] این حیوانات کنده کاری شده نمونه های شگفت انگیزی از هنر عامیانه منطقه هستند
[ترجمه ترگمان] این حیوانات حکاکی شده نمونه های شگفت انگیزی از هنر مردم این منطقه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این حیوانات حکاکی شده نمونه های شگفت انگیزی از هنر مردم این منطقه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید