foist

/ˌfɔɪst//foɪst/

معنی: جا زدن، بقالب زدن، چیزی را بجای دیگری جا زدن
معانی دیگر: (یواشکی یا با زرنگی) افزودن به، انداختن، قالب کردن، (معمولا با: on یا upon) تحمیل کردن به، قبولاندن، پذیراندن، جیب بری کردن، بقالب زدن چیز تقلبی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: foists, foisting, foisted
(1) تعریف: to pass off (a false or worthless article) as authentic, valuable, or worthy (usu. fol. by off).
مترادف: fob off, palm off
مشابه: dispose of, unload

- He foisted off several counterfeit bills on the clerk.
[ترجمه گوگل] او چندین اسکناس تقلبی را به منشی تحویل داد
[ترجمه ترگمان] چندین اسکناس تقلبی را از روی کارمند بیرون داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to impose or force (an undesirable person or thing) upon another.
مترادف: impose, thrust
مشابه: force, inflict, insinuate, intrude, obtrude, push

جمله های نمونه

1. to foist a clause into a contract
با زرنگی ماده ای را به قرارداد افزودن

2. to foist inferior merchandise on a customer
کالای بنجل به مشتری انداختن

3. he is always trying to foist his ideas on others
او همیشه می کوشد عقاید خود را به دیگران بقبولاند.

4. He doesn't try to foist his beliefs on everyone.
[ترجمه گوگل]او سعی نمی کند باورهای خود را بر همه تحمیل کند
[ترجمه ترگمان]سعی نمی کند اعتقادات خود را در مورد همه پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I try not to foist my values on the children but it's hard.
[ترجمه گوگل]سعی می کنم ارزش هایم را به بچه ها تحمیل نکنم اما سخت است
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم ارزش های خود را به بچه ها تحمیل نکنم، اما سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's religious but he doesn't try to foist his beliefs on everyone.
[ترجمه گوگل]او مذهبی است اما سعی نمی کند اعتقادات خود را بر همه تحمیل کند
[ترجمه ترگمان]او مذهبی است، اما سعی نمی کند اعتقادات خود را در مورد همه پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The association is now trying to foist a high bill for £000 on to the couple.
[ترجمه گوگل]انجمن در حال حاضر در تلاش است تا صورت‌حساب گزافی به مبلغ 000 پوند به این زوج تحمیل کند
[ترجمه ترگمان]این انجمن در حال حاضر می کوشد تا مبلغ ۲۰۰۰۰ یورو را به این زوج برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are not trying to foist them upon you.
[ترجمه گوگل]ما سعی نمی کنیم آنها را بر شما تحمیل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی نمی کنیم که آن ها را به شما تحمیل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can't foist your ideas on me.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید ایده های خود را به من تحمیل کنید
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی ایده های خودت رو به من تحمیل کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Translators should not foist their own opinions into the original book.
[ترجمه گوگل]مترجمان نباید نظرات خود را وارد کتاب اصلی کنند
[ترجمه ترگمان]Translators نباید نظرات خودشان را در کتاب اصلی بیان کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The left have tried to foist on her the image of a limited suburban reactionary.
[ترجمه گوگل]چپ ها سعی کرده اند تصویر یک مرتجع محدود حومه شهر را بر او تحمیل کنند
[ترجمه ترگمان]افراد سمت چپ سعی کرده اند بر روی او تصویر یک شهر کوچک و ارتجاعی در حومه شهر را به تصویر بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He tried to foist some inferior goods ( off ) on me.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد چند کالای پست را به من بکوبد
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد که یه سری کالای رده پایین رو به من بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Foist oneself on sb.
[ترجمه گوگل]خود را روی sb فوست کنید
[ترجمه ترگمان]oneself در sb
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The scientific endeavour itself is founded on values which natural selection would have seemed unlikely to foist on a bunch of violent, gregarious upright apes.
[ترجمه گوگل]تلاش علمی خود بر ارزش‌هایی استوار است که انتخاب طبیعی بعید به نظر می‌رسد آن‌ها را بر روی دسته‌ای از میمون‌های قائم خشن و پرجمعیت اعمال کند
[ترجمه ترگمان]خود تلاش علمی بر روی ارزش هایی که انتخاب طبیعی بعید به نظر می رسد که در دسته ای از میمون های upright و خشن وجود داشته باشد، بنیان گذاشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Its numerical evaluation is determined by a small subsection of that society Which has managed to foist itself on the rest of us as an arbiter of such matters.
[ترجمه گوگل]ارزیابی عددی آن توسط بخش کوچکی از آن جامعه تعیین می‌شود که توانسته است خود را به عنوان داور چنین موضوعاتی به بقیه ما تحمیل کند
[ترجمه ترگمان]ارزیابی عددی آن توسط یک زیر بخش کوچک از آن جامعه تعیین می شود که مدیریت خود را به عنوان داور چنین موضوعاتی مدیریت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جا زدن (فعل)
fake, foist

بقالب زدن (فعل)
foist

چیزی را بجای دیگری جا زدن (فعل)
foist

انگلیسی به انگلیسی

• defraud, con into buying goods of poor quality; penetrate through cunning

if you foist something on someone, you force them to have it or experience it without their approval.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To impose something unwelcome on someone; impose ⛔
🔍 مترادف: Palm off
✅ مثال: She tried to foist her unwanted task onto her coworker, but he refused to take it on.
چیزی رو به کسی تحمیل کردن

بپرس