🔸 معادل فارسی:
• ذهن مه آلود
• گیجی ذهنی
• حالت سردرگمی
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سلامتی – اصلی ) :** حالتی از گیجی، عدم تمرکز یا کندی ذهنی که فرد احساس می کند ذهنش در مه فرو رفته است.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: I woke up with a foggy - head after the late night.
بعد از شب طولانی با ذهن مه آلود بیدار شدم
2. ** ( محاوره ای – عمومی ) :** توصیف حالت خستگی یا بی تمرکزی، معمولاً ناشی از کم خوابی، استرس یا قند خون بالا/پایین.
- مثال: A foggy - head can make it hard to focus at work.
ذهن مه آلود می تواند تمرکز در کار را سخت کند
3. ** ( استعاری – فرهنگی ) :** اشاره به وضعیتی که فرد نمی تواند واضح فکر کند یا تصمیم بگیرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
brain fog – mental haze – confusion – lack of clarity – grogginess
________________________________________
🔸 مثال ها:
• He felt foggy - headed after skipping breakfast.
او پس از نخوردن صبحانه گیجی ذهنی داشت
• Stress often leads to a foggy - head.
استرس اغلب باعث گیجی ذهنی می شود
• A foggy - head can be a symptom of poor sleep.
ذهن مه آلود می تواند نشانه ی خواب ناکافی باشد
• ذهن مه آلود
• گیجی ذهنی
• حالت سردرگمی
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سلامتی – اصلی ) :** حالتی از گیجی، عدم تمرکز یا کندی ذهنی که فرد احساس می کند ذهنش در مه فرو رفته است.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: I woke up with a foggy - head after the late night.
بعد از شب طولانی با ذهن مه آلود بیدار شدم
2. ** ( محاوره ای – عمومی ) :** توصیف حالت خستگی یا بی تمرکزی، معمولاً ناشی از کم خوابی، استرس یا قند خون بالا/پایین.
- مثال: A foggy - head can make it hard to focus at work.
ذهن مه آلود می تواند تمرکز در کار را سخت کند
3. ** ( استعاری – فرهنگی ) :** اشاره به وضعیتی که فرد نمی تواند واضح فکر کند یا تصمیم بگیرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
________________________________________
🔸 مثال ها:
او پس از نخوردن صبحانه گیجی ذهنی داشت
استرس اغلب باعث گیجی ذهنی می شود
ذهن مه آلود می تواند نشانه ی خواب ناکافی باشد