fogginess


مه الود بودن

جمله های نمونه

1. Since Neptune rules over fogginess among other things, he tends to have a "now you see it, now you don't" affect on the financial sectors.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که نپتون در میان چیزهای دیگر بر مه‌آلودگی حکم می‌کند، او تمایل دارد که بر بخش‌های مالی تأثیر بگذارد: «حالا می‌بینی، حالا نمی‌بینی»
[ترجمه ترگمان]از آنجا که نپتون در حال بررسی fogginess در میان چیزهای دیگر است، او تمایل دارد که \" اکنون آن را ببینید، اکنون شما بر بخش های مالی تاثیر نخواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That fogginess does not always completely lift, and oncologists are now taking seriously what they might once have dismissed as a complaint rooted in advanced age or cancer fatigue.
[ترجمه گوگل]این مه همیشه به طور کامل برطرف نمی شود، و سرطان شناسان اکنون آنچه را که ممکن است زمانی آن را به عنوان شکایتی که ریشه در سن بالا یا خستگی ناشی از سرطان رد می کردند، جدی می گیرند
[ترجمه ترگمان]این fogginess همیشه به طور کامل بلند نمی شود و oncologists ها در حال حاضر به طور جدی چیزی را که ممکن است به عنوان شکایت ریشه در پیری و یا خستگی ناشی از سرطان برداشته باشند، جدی تلقی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Also, since this is the area of your chart that governs intimacy, sexual unions, fidelity, and loyalty, you could find that these areas have had a similar "fogginess" to them.
[ترجمه گوگل]همچنین، از آنجایی که این ناحیه از نمودار شماست که بر صمیمیت، پیوندهای جنسی، وفاداری و وفاداری حاکم است، می‌توانید متوجه شوید که این مناطق «مه‌آلود» مشابهی با آن‌ها داشته‌اند
[ترجمه ترگمان]همچنین، از آنجا که این حوزه نقشه شما است که بر صمیمیت، پیوند جنسی، وفاداری و وفاداری نظارت دارد، می توانید بفهمید که این مناطق \"fogginess\" مشابه آن ها داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Given the fogginess of the earnings outlook, trailing, or historical, price-to-earnings multiples may be a better indicator of how much has been priced in to stocks, analysts said.
[ترجمه گوگل]به گفته تحلیلگران، با توجه به مبهم بودن چشم انداز سود، پس از آن یا تاریخی، چند برابری قیمت به سود ممکن است نشانگر بهتری از میزان قیمت گذاری شده در سهام باشد
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران می گویند که با توجه به fogginess چشم انداز درآمد، پی گیری، یا تاریخی، multiples قیمت به درآمد ممکن است شاخص بهتری از میزان قیمت گذاری شده در سهام باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If things are bad, he brings delusions and fogginess.
[ترجمه گوگل]اگر اوضاع بد باشد، اوهام و مه می آورد
[ترجمه ترگمان]اگر اوضاع بد باشد، او delusions و fogginess را به همراه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A bright red foggy fireball is constantly changing its shape. Suddenly, the fogginess disappears, and the fireball becomes the burning light-wick.
[ترجمه گوگل]یک گلوله آتشین مه آلود قرمز روشن مدام در حال تغییر شکل است ناگهان مه ناپدید می شود و گلوله آتشین تبدیل به فتیله روشنایی می شود
[ترجمه ترگمان]یک گلوله آتشین و قرمز آتشین به طور مداوم شکل خود را تغییر می دهد ناگهان، fogginess ناپدید می شود و این گلوله آتشین به شعله آتش تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My self-diagnosis is that I had a pre-existing case of fogginess that lifted during and immediately after my chemotherapy regimen: I suddenly experienced acute clarity.
[ترجمه گوگل]خود تشخیصی من این است که یک مورد از قبل مه گرفتگی داشتم که در طول رژیم شیمی درمانی و بلافاصله پس از آن برطرف شد: ناگهان وضوح حاد را تجربه کردم
[ترجمه ترگمان]تشخیص خودم این است که من یک مورد قبل از قبل از شیمی درمانی داشتم که در طی و بلافاصله پس از رژیم شیمی درمانی انجام شد: ناگهان وضوح شدید را تجربه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you're elderly, these drugs, called anticholinergics, can cause mental fogginess and forgetfulness.
[ترجمه گوگل]اگر شما مسن هستید، این داروها که آنتی کولینرژیک نامیده می شوند، می توانند باعث مه آلود شدن ذهن و فراموشی شوند
[ترجمه ترگمان]اگر پیر باشی، این مواد مخدر به نام anticholinergics می توانند باعث فراموشی و فراموشی و فراموشی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She has been unable to find her niche, and she suffers from anxiety and depression, both of which cause an inability to concentrate and mental fogginess.
[ترجمه گوگل]او نتوانسته جایگاه خود را پیدا کند و از اضطراب و افسردگی رنج می برد که هر دو باعث ناتوانی در تمرکز و مه آلود شدن ذهن می شود
[ترجمه ترگمان]او نتوانسته است جایگاه خود را پیدا کند و از اضطراب و افسردگی رنج می برد که هر دوی آن ها باعث ناتوانی در تمرکز و اختلال ذهنی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mistiness, haziness, foggy weather; obscureness, cloudiness; vagueness; confusion

پیشنهاد کاربران

در پزشکی به منظور بیان اختلال شناختی ( مه آلود شدن حافظه ) استفاده می شود
Example:The patient loss consciousness after collision and now report "fogginess"!

بپرس