fogged

جمله های نمونه

1. mutual suspicion fogged the atmosphere of the negotiations
سو ظن متقابل،محیط مذاکرات را تیره کرد.

2. steam has fogged the bathroom windows
پنجره های حمام بخار کرده است.

3. When foul weather fogged the port, the ships anchored outside.
[ترجمه گوگل]زمانی که هوای نامساعد بندر را مه گرفت، کشتی ها در بیرون لنگر انداختند
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا تاریک شد، کشتی ها در بیرون لنگر انداخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm a bit fogged by these instructions.
[ترجمه گوگل]من با این دستورالعمل ها کمی گیج شده ام
[ترجمه ترگمان]از این دستورالعمل کمی بخار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Steam has fogged the bathroom mirror.
[ترجمه گوگل]بخار آینه حمام را مه گرفته است
[ترجمه ترگمان]بخار در آینه حمام بخار کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The steam fogged my glasses.
[ترجمه گوگل]بخار عینکم را مه کرد
[ترجمه ترگمان]بخار سرم را بخار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The minister's speech had merely fogged the issue.
[ترجمه گوگل]سخنان وزیر صرفاً موضوع را مبهم کرده بود
[ترجمه ترگمان]نطق وزیر فقط به خاطر این موضوع تیره و تار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Light has fogged this film.
[ترجمه گوگل]نور این فیلم را مه کرده است
[ترجمه ترگمان]نور از این فیلم ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Steam has fogged my glasses.
[ترجمه گوگل]بخار عینکم را مه کرده است
[ترجمه ترگمان] بخار از عینک من بخار گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The windscreen has fogged .
[ترجمه گوگل]شیشه جلو مه گرفته است
[ترجمه ترگمان]شیشه جلوی ماشین بخار کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My glasses fogged up as soon as I stepped outside.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه بیرون رفتم عینکم تار شد
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه بیرون قدم گذاشتم، عینکم به بخار تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The windscreen had fogged up.
[ترجمه گوگل]شیشه جلو مه گرفته بود
[ترجمه ترگمان]شیشه اتومبیل بخار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are also fogged by the dumb idea that we are just doing some one else a favour.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین از این ایده احمقانه مبهوت شده اند که ما فقط به دیگری لطف می کنیم
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین با این ایده گنگ که ما فقط یکی از آن ها را به نفع خود انجام می دهیم، مغشوش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, his scanner was fogged by emanations from the aspect of the hydra that was alive, almost masking the trace.
[ترجمه گوگل]با این حال، اسکنر او توسط تراوشات از جنبه هیدرا که زنده بود، مه آلود شد و تقریباً رد را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، اسکنر او به خاطر emanations از جنبه of که زنده بود، به خاطر پنهان کردن اثر، تحت فشار قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• foggy, blurred, unclear, obscure; thick with fog, cloudy, misty

پیشنهاد کاربران

مه گرفته
بخار گرفته. مثل آیینه
The phrase "Let the salt flow, feel my coil unwind" appears to be a poetic or metaphorical expression, and its meaning may be open to interpretation. Without additional context, it's challenging to pinpoint the exact intended meaning. However, I can offer a general analysis based on the words used:
...
[مشاهده متن کامل]

"Let the salt flow": Salt is often associated with tears or emotions. The expression might imply a release of emotions or a cathartic experience.
"Feel my coil unwind": The term "coil" can refer to something tightly wound or tense. "Unwinding" suggests a release of tension or stress.
Putting it together, the phrase could convey the idea of allowing oneself to experience a release of emotions or stress, letting go of tension and allowing a more relaxed or cathartic state. It's also worth noting that poetry and lyrics often rely on metaphor and imagery, and interpretations can vary from person to person.

بپرس