focal

/ˈfoʊkl̩//ˈfəʊkl̩/

معنی: مرکزی، کانونی، وابسته بکانون
معانی دیگر: وابسته به کانون، اصلی، مهم، طب کانونی، موضعی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: focally (adv.)
• : تعریف: of or relating to focus.

- The bright red umbrella makes an interesting focal point in the painting.
[ترجمه گوگل] چتر قرمز روشن نقطه کانونی جالبی را در نقاشی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان] چتر قرمز روشن نقطه کانونی جالبی در نقاشی ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. focal point
1- نکته ی اصلی،مطلب مهم 2- نقطه ی کانونی

2. the focal point of his speech
نکته ی اصلی نطق او

3. The swimming pool is the focal point of the hotel.
[ترجمه گوگل]استخر نقطه کانونی هتل است
[ترجمه ترگمان]استخر شنا نقطه کانونی هتل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The school provides a focal point for the local community.
[ترجمه گوگل]مدرسه یک نقطه کانونی برای جامعه محلی فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این مدرسه یک نقطه کانونی برای جامعه محلی فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He quickly became the focal point for those who disagreed with government policy.
[ترجمه گوگل]او به سرعت به کانون کسانی تبدیل شد که با سیاست دولت مخالف بودند
[ترجمه ترگمان]او به سرعت نقطه کانونی کسانی شد که با سیاست دولت مخالف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The focal figure of the film is Annette Corley, a dancer who has boyfriend troubles.
[ترجمه گوگل]شخصیت اصلی فیلم آنت کورلی، رقصنده ای است که مشکلات دوست پسر دارد
[ترجمه ترگمان]تصویر اصلی این فیلم، آنت Corley، یک رقاص است که دوست پسر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Reducing unemploymentis the focal point of the government's plans.
[ترجمه گوگل]کاهش بیکاری محور برنامه های دولت است
[ترجمه ترگمان]کاهش unemploymentis نقطه کانونی برنامه های دولت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The brochure described the library as the focal point of learning on the campus.
[ترجمه گوگل]این بروشور کتابخانه را به عنوان نقطه کانونی یادگیری در محوطه دانشگاه توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]بروشور، کتابخانه را به عنوان نقطه کانونی یادگیری در محوطه توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The castle forms the focal point of the city.
[ترجمه گوگل]قلعه نقطه کانونی شهر را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]این قلعه نقطه مرکزی شهر را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The television is usually the focal point of the living room.
[ترجمه گوگل]تلویزیون معمولاً نقطه کانونی اتاق نشیمن است
[ترجمه ترگمان]این تلویزیون معمولا نقطه کانونی اتاق نشیمن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The new tax has been the focal point for much discussion.
[ترجمه گوگل]مالیات جدید نقطه کانونی بسیاری از بحث ها بوده است
[ترجمه ترگمان]مالیات جدید نقطه کانونی بسیاری برای بحث بیشتر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The local mission became the focal point of the deaf community which it served.
[ترجمه گوگل]مأموریت محلی به نقطه کانونی جامعه ناشنوایان تبدیل شد که به آن خدمت می کرد
[ترجمه ترگمان]ماموریت محلی به کانون اصلی جامعه ناشنوا تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. More importantly, it becomes the focal point in the player's mind.
[ترجمه گوگل]مهمتر از آن این است که به نقطه کانونی در ذهن بازیکن تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، این به نقطه کانونی ذهن بازیکن تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The state-sponsored agro-industrial cooperatives are the focal point for this discussion of the creation of an industrial proletariat.
[ترجمه گوگل]تعاونی های کشاورزی-صنعتی تحت حمایت دولت نقطه کانونی این بحث از ایجاد پرولتاریای صنعتی هستند
[ترجمه ترگمان]تعاونی کشاورزی - کشاورزی با حمایت دولت نقطه کانونی این بحث پیرامون ایجاد یک پرولتاریا صنعتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرکزی (صفت)
umbilical, central, focal

کانونی (صفت)
focal

وابسته بکانون (صفت)
focal

تخصصی

[عمران و معماری] کانونی
[برق و الکترونیک] کانونی
[ریاضیات] کانونی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a focus
focal is used to describe something relating to the point at which several rays or lines meet.
focal is used to describe something that is very important.

پیشنهاد کاربران

موضعی
Brain Focal Lesions = ضایعات موضعی مغزی ( مربوط به ناحیۀ مشخصی از بافت مغز )
محدوده
has been chosen as the focal point chamber by Iran Chamber of Commerce to coordinate business relations with
به عنوان اتاق معین در روابط تجاری
معین، مرکزی، کانونی
محوری
مرکز کانون اصلی
- مرکز و کانون توجه
- اساسی ٫ مهم٫ اصلی

بپرس