foamy

/ˈfoʊmi//ˈfəʊmi/

معنی: کف الود
معانی دیگر: کف آلود، کف دار، کف کن، کف مانند، کف سان، نرم و لطیف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: foamier, foamiest
مشتقات: foamily (adv.), foaminess (n.)
(1) تعریف: made of, full of, or covered with foam.

- The water by the pier is often foamy.
[ترجمه گوگل] آب کنار اسکله اغلب کف آلود است
[ترجمه ترگمان] آب کنار اسکله اغلب کف آلود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: pertaining to or like foam.

جمله های نمونه

1. foamy clusters of white flowers
خوشه های کف سان گل های سپید

2. the sea was stormy and foamy
دریا توفانی و کف آلود بود.

3. Whisk the egg whites until they are foamy but not stiff.
[ترجمه گوگل]سفیده ها را با همزن بزنید تا کف کند اما سفت نشود
[ترجمه ترگمان]سفیده تخم مرغ را whisk تا خشک شوند اما خشک نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Secondly, foamy plaster material was put into core box.
[ترجمه گوگل]در مرحله دوم، مواد گچ فوم در جعبه هسته قرار داده شد
[ترجمه ترگمان]دوم، مصالح plaster به داخل جعبه اصلی ریخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's foamy milk that you add to the coffee.
[ترجمه گوگل]این شیر کف دار است که به قهوه اضافه می کنید
[ترجمه ترگمان]شیر کف آلود است که شما به قهوه اضافه می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To agitate or stir until foamy.
[ترجمه گوگل]هم بزنید یا هم بزنید تا کف کند
[ترجمه ترگمان]به agitate یا stir تا آن که کف آلود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In Internet foamy 200 so hard when, everybody stayed.
[ترجمه گوگل]در اینترنت فومی 200 خیلی سخت که، همه ماندند
[ترجمه ترگمان]در دنیای Internet ۲۰۰ خیلی سخت بود که همه ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All of these entities lack prominent foamy macrophages.
[ترجمه گوگل]همه این موجودات فاقد ماکروفاژهای کفی برجسته هستند
[ترجمه ترگمان]همه این اشخاص فاقد آب کف آلود برجسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dr. Katzourakis and his colleagues discovered hundreds of foamy virus copies in the DNA of the two-toed sloth.
[ترجمه گوگل]دکتر کاتزوراکیس و همکارانش صدها کپی ویروس کف آلود را در DNA تنبل دو انگشتی کشف کردند
[ترجمه ترگمان]دکتر Katzourakis و همکارانش صدها نسخه از ویروس foamy را در DNA دو پا sloth کشف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Beat the egg whites foamy and gradually add powdered sugar and vanilla sugar.
[ترجمه گوگل]سفیده ها را با همزن بزنید و پودر قند و شکر وانیل را کم کم اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]سفیده تخم مرغ را زد و کم کم پودر شکر و شکر را اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is it foamy economy?
[ترجمه گوگل]آیا اقتصاد کف آلود است؟
[ترجمه ترگمان]این اقتصاد کف آلود - ه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Otherwise every traffic jam will gradually vanish beneath a rising tide of its own foamy output.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت هر ترافیکی به تدریج در زیر جزر و مد فزاینده خروجی کف خود ناپدید می شود
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت همه مربا رفته رفته زیر ابره ای کف آلود خود ناپدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In a cold production process, the well gets a high oil production with withdrawal of large amount of sand and formation of foamy oil.
[ترجمه گوگل]در فرآیند تولید سرد، چاه با خروج مقدار زیادی ماسه و تشکیل روغن کف آلود، تولید نفت بالایی می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]در فرآیند تولید سرد، چاه نفت بالا می رود و میزان زیادی ماسه و ماسه در آن ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کف الود (صفت)
foamy, scummy, lathery, spumous, spumy, sudsy

تخصصی

[مهندسی گاز] کفالود
[نساجی] کف مانند - کف دار - کف آلود

انگلیسی به انگلیسی

• foamlike, frothy, full of foam, bubbly
a liquid that is foamy has a mass of small bubbles on its surface.
something such as blossom or lace that is described as foamy is pale in colour and made up of many delicate parts or strands; a literary use.

پیشنهاد کاربران

بپرس