• : تعریف: a young horse, mule, or related animal, esp. under one year old.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: foals, foaling, foaled
• : تعریف: to give birth to (a foal).
جمله های نمونه
1. in foal (or with foal)
(اسب و غیره) آبستن
2. The foal was sired by a cup-winning racehorse.
[ترجمه گوگل]اسب اسب مسابقه ای برنده جام از کره اسب سوار شد [ترجمه ترگمان]کره اسب از طریق یک اسب مسابقه اسب دوانی به وجود آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The mare has just thrown a foal in the stable.
[ترجمه گوگل]مادیان به تازگی یک کره را در اصطبل انداخته است [ترجمه ترگمان]مادیان همین الان یک کره اسب را در اصطبل پرت کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The mare is due to foal today.
[ترجمه گوگل]مادیان امروز به دلیل کره کره است [ترجمه ترگمان]امروز مادیان به پای اسب می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Our neighbour's female donkey is carrying a foal.
[ترجمه گوگل]الاغ ماده همسایه ما کره اسب حمل می کند [ترجمه ترگمان]الاغ زن همسایه ما یک کره اسب را حمل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Two of the mares are in foal.
[ترجمه شان] دو تا از مادیان ها آبستن هستند.
|
[ترجمه گوگل]دو تا از مادیان ها در کره اسب هستند [ترجمه ترگمان]دو نفر از the در foal [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Comet also sired the champion foal out of Spinway Harvest.
[ترجمه گوگل]Comet همچنین کره اسب قهرمان را از Spinway Harvest خارج کرد [ترجمه ترگمان] ستاره دنباله دار، مادیان قهرمان رو از \"Spinway Harvest\" به ارث برده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The foal dies, but the pup thrives, and news of its existence spreads like a stain.
[ترجمه گوگل]کره می میرد، اما توله رشد می کند و خبر وجودش مانند لکه ای پخش می شود [ترجمه ترگمان]کره اسب می میرد، اما توله زنده می شود و خبر وجود آن مثل لکه لکه می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This horse has just given birth to a foal. b. This mare has just given birth to a foal.
[ترجمه گوگل]این اسب به تازگی یک کره به دنیا آورده است ب این مادیان به تازگی یک کره به دنیا آورده است [ترجمه ترگمان] این اسب همین الان یه کره اسب به دنیا آورده ب این مادیون یک کره اسب به دنیا آورده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The abandoned foal that's losing the will to live.
[ترجمه گوگل]کره متروکه ای که در حال از دست دادن اراده برای زندگی است [ترجمه ترگمان]یک کره اسب متروک که دنیا را از دست می دهد، زندگی را از دست می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She was not in foal; and both she and the colt were emaciated, wormy, and covered in lice.
[ترجمه گوگل]او در کره اسب نبود و او و کلت لاغر، کرمی و پوشیده از شپش بودند [ترجمه ترگمان]او در کره اسب نبود؛ و هم او و کره اسب لاغر و wormy و پر از شپش بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Then as the foal matures, it will form friendships with other horses and develop affection for them too.
[ترجمه گوگل]سپس با بالغ شدن کره اسب، با اسب های دیگر دوستی برقرار می کند و به آنها نیز محبت می کند [ترجمه ترگمان]آنگاه که کره به بلوغ رسید، دوستی با اسب های دیگر برقرار خواهد کرد و محبت آن ها را نیز توسعه خواهد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Occasionally a foal thinks we are pretty low in the pecking order and decides to kick us.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات یک کره اسب فکر می کند که ما از نظر نوک زدن خیلی ضعیف هستیم و تصمیم می گیرد ما را لگد بزند [ترجمه ترگمان]گاهی اوقات یک کره اسب فکر می کند که ما خیلی کوتاه در سلسله مراتبی هستیم و تصمیم می گیرد که ما را لگد بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A single foal is born after a gestation period of a year.
[ترجمه گوگل]یک کره اسب پس از یک سال حاملگی متولد می شود [ترجمه ترگمان]یک کره اسب مجرد بعد از مدت زمان بارداری یک سال به دنیا می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
توله حیوانات (اسم)
chit, foal
کره اسب (اسم)
stag, foal, colt
کره زاییدن (فعل)
foal
انگلیسی به انگلیسی
• young horse, colt; young donkey give birth to a young horse; give birth to a young donkey or mule a foal is a very young horse.
پیشنهاد کاربران
foal 2 ( n ) =a very young horse
foal 1 ( n ) ( foʊl ) =a very young donkey
a young horse کره اسب، هم از نوع نر و هم ماده آن، با سن کمتر از یک سال The term "colt" only describes young male horses and is not to be confused with foal, which is a horse of either sex less than one year of age
کره اسب ، کره الاغ ، و کره گورخر
کره اسب، ( جنسیت نامعلوم )
این کلمه هم اسم وهم فعل است. اسم_کره ( بچه اسب یا الاغ ) فعل_کره زاییدن