flyspeck


معنی: ذره، فضله مگس، چیز جزئی و بی اهمیت، دارای لکه مگس کردن
معانی دیگر: سرگین مگس، گه مگس، فضله ی مگس، لکه ی کوچک، خالچه، اشتباه کوچک، عیب کوچک، کاستی کم اهمیت، گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطه اى درجایى گذاشته شود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small spot or speck made by a fly's excrement.

(2) تعریف: a tiny spot or mark, or something similarly trivial or insignificant.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: flyspecks, flyspecking, flyspecked
• : تعریف: to mark or stain with flyspecks.

جمله های نمونه

1. The flyspeck is hard to clean.
[ترجمه گوگل]تمیز کردن فلای اسپک سخت است
[ترجمه ترگمان]تمیز کردن flyspeck سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. About sixty-three hundred years ago, a flyspeck island off southern Kyushu named Kikai exploded with a force that would dwarf all the more famous volcanoes that have since erupted around the world.
[ترجمه گوگل]حدود شصت و سیصد سال پیش، جزیره‌ای از جنس مگس در جنوب کیوشو به نام کیکای با نیرویی منفجر شد که تمام آتشفشان‌های معروف‌تری را که از آن زمان در سراسر جهان فوران کرده‌اند، کوتوله کرد
[ترجمه ترگمان]حدود شصت و سه سال پیش، جزیره flyspeck در جنوب کیوشو به نام Kikai با نیرویی منفجر شد که تمام the مشهور را که از آن زمان در سراسر جهان فوران کرده بود، به همراه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The flyspeck nation of bahrain moved toward democracy.
[ترجمه گوگل]ملت مگس خوار بحرین به سمت دموکراسی حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]اولین کشور بحرین به سمت دموکراسی حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Or is it a flyspeck looking like a bird?
[ترجمه گوگل]یا مگس پرنده شبیه پرنده است؟
[ترجمه ترگمان]یا شبیه فضله مگس هاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hit upon on nose recently spot of a lot of flyspeck, how to do?
[ترجمه گوگل]اخیراً به نقطه ای از لکه های مگس زده روی بینی زده اید، چگونه باید انجام داد؟
[ترجمه ترگمان]به تازگی به نوک بینی زیادی ضربه بزنید، چطور باید این کار را انجام دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These results showed that the kinds of the pathogens of apple sooty blotch and flyspeck were of high diversity, probably including some special types.
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان داد که انواع پاتوژن های لکه دوده سیب و لکه مگس از تنوع بالایی برخوردار بوده و احتمالاً انواع خاصی را نیز شامل می شود
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان داد که انواع پاتوژن ها به دوده سیب باعث تنوع زیاد شده و احتمالا شامل انواع ویژه ای نیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Soon, musical stars started making a pilgrimage across Missouri's backroads to this flyspeck of a town.
[ترجمه گوگل]به زودی، ستارگان موسیقی شروع به زیارت در پشت‌راه‌های میسوری به این مگس پر از شهر کردند
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که ستارگان موسیقی شروع به زیارت در سراسر ایالت میسوری کردند تا به این شهر از شهر بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

فضله مگس (اسم)
flyspeck

چیز جزئی و بی اهمیت (اسم)
flyspeck

دارای لکه مگس کردن (فعل)
flyspeck

انگلیسی به انگلیسی

• small stain; stain from the secretion of flies

پیشنهاد کاربران

بپرس