• : تعریف: to become suddenly enraged. • مترادف: blow up • مشابه: anger, blow one's top, explode, flip one's lid
جمله های نمونه
1. He's extremely irritable - he flies off the handle at the slightest thing.
[ترجمه Arezou] او به شدت زود رنج است و با کوچکترین چیزی از کوره در می رود
|
[ترجمه سینا کرمی] اصطلاح از کوره در رفتن
|
[ترجمه گوگل]او به شدت تحریک پذیر است - با کوچکترین چیزی از دسته خارج می شود [ترجمه ترگمان]او به شدت عصبانی است - با کوچک ترین چیز از عهده بر می اید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Calm down, Terry - there's no need to fly off the handle.
[ترجمه سینا کرمی] آروم باش تری نیاز نیست زود خشمگین شی یا عصبانی شی
|
[ترجمه گوگل]آرام باش، تری - نیازی به پرواز کردن از دسته نیست [ترجمه ترگمان]آروم باش، تری - نیازی نیست که از پسش بر بیای - [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He seems to fly off the handle about the slightest thing these days.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او این روزها در مورد کوچکترین چیزی از دستگیره فرار می کند [ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این روزها از عهده بر می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He flew off the handle at the slightest thing.
[ترجمه سینا کرمی] ترگمان و گوگل fly of the handle یا flew of the handle به معنی از کوره در رفتنه
|
[ترجمه گوگل]با کوچکترین چیزی از روی دسته پرید [ترجمه ترگمان]به هر حال از کنار دسته جارو به پرواز درآمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Linda called me back and apologized for flying off the handle.
[ترجمه tajik] لیندا به من زنگ زد و بخاطر اینکه از کوره دررفته بود، عذر خواست.
|
[ترجمه گوگل]لیندا با من تماس گرفت و به خاطر فرار از دستگیره عذرخواهی کرد [ترجمه ترگمان]لیندا به من زنگ زد و از پس دستگیره عذرخواهی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Some people always fly off the handle, and often their anger is totally out of proportion to the problem in hand.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد همیشه از دسته خارج می شوند و اغلب عصبانیت آنها با مشکلی که در دست دارند کاملاً نامتناسب است [ترجمه ترگمان]بعضی از مردم همیشه از دسته پرواز می کنند و اغلب عصبانیت آن ها نسبت به مشکل در دست نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. If last night hadn't happened, would she still have flown off the handle, sooner or later . . . ?
[ترجمه گوگل]اگر دیشب اتفاق نمی افتاد، آیا او هنوز هم دیر یا زود از روی دسته پرواز می کرد؟ ? [ترجمه ترگمان]اگر دیشب اتفاق نیفتاده بود، آیا باز هم دیر یا زود از پس دستگیره در می امد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He just flew off the handle.
[ترجمه گوگل]او فقط از روی دستگیره پرواز کرد [ترجمه ترگمان] اون همین الان از پسش بر اومد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Lila flew off the handle and she realizes that.
[ترجمه گوگل]لیلا از روی دستگیره پرواز کرد و او متوجه شد [ترجمه ترگمان]لیلا از دسته خارج شد و اون اینو فهمید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You'll be tempted to fly off the handle on Monday, but a more measured approach is in order.
[ترجمه گوگل]روز دوشنبه وسوسه خواهید شد که از دسته پرواز کنید، اما رویکرد سنجیده تری لازم است [ترجمه ترگمان]شما وسوسه خواهید شد که روز دوشنبه از دسته خارج شوید، اما یک روش اندازه گیری شده دیگر به ترتیب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There's no need to fly off the handle. We can discuss this rationally.
[ترجمه گوگل]نیازی به پرواز از روی دسته نیست ما می توانیم این موضوع را منطقی بحث کنیم [ترجمه ترگمان]لازم نیست از پسش بر بیای می تونیم منطقی راجع به این موضوع بحث کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I'll go over my budget again. Don't fly off the handle if my check bounces.
[ترجمه گوگل]دوباره بودجه ام را بررسی می کنم اگر چک من پرت شد از روی دسته پرواز نکنید [ترجمه ترگمان]من دوباره با بودجه خودم میرم اونجا اگر دوباره چک چک کنم از روی دستگیره در نرو [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I don't think that's any reason to fly off the handle .
[ترجمه گوگل]فکر نمیکنم این دلیلی برای فرار از دسته باشد [ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم دلیلی باشه که از پسش بر بیای [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There's no to fly off the handle. We can discuss this rationally.
[ترجمه گوگل]جایی برای پرواز از روی دستگیره وجود ندارد ما می توانیم این موضوع را منطقی بحث کنیم [ترجمه ترگمان]کسی نیست که از پسش بر بیاد می تونیم منطقی راجع به این موضوع بحث کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• lose control, explode in anger, fly into a rage
پیشنهاد کاربران
به طور ناگهانی عصبانی شدن و کنترل را از دست دادن
قاطی کردن، جوش آوردن، از کوره در رفتن، مترادف lose it, freak out
to react in a very angry way to something that someone says or does قاطی کردن، از جا در رفتن و عصبانی شدن He's extremely irritable - he flies off the handle at the slightest thing. You have to be very careful because he flies off the handle very easily.
با عصبانیت واکنش نشون دادن ( غیررسمی ) ، به طور غیر قابل کنترل عصبانی شدن
عصبانی شدن یهویی. جوش آوردن
کنترل از دست دادن از کوره دررفتن
از دست دادن خودنسردی و عصبانی شدن، افسار از دست دادن