fly into


(سخت) برآشفتن، ازجا دررفتن

جمله های نمونه

1. Losing a game would cause him to fly into a rage.
[ترجمه گوگل]از دست دادن یک بازی باعث می شود که او عصبانی شود
[ترجمه ترگمان]از دست دادن یه بازی باعث میشه که اون عصبانی بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He'd fly into a rage at the slightest provocation.
[ترجمه گوگل]او با کوچکترین تحریکی عصبانی می شد
[ترجمه ترگمان]او با کم ترین تحریک به خشم آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her boss would fly into a temper if a project wasn't done on time.
[ترجمه گوگل]اگر پروژه به موقع انجام نمی شد، رئیس او عصبانی می شد
[ترجمه ترگمان]اگر یک پروژه به موقع انجام نمی شد، رئیسش از کوره در می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A swarm of mosquitoes fly into the room.
[ترجمه گوگل]دسته ای از پشه ها به داخل اتاق پرواز می کنند
[ترجمه ترگمان]یک دسته پشه به داخل اتاق پرواز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Birds cause damage when they fly into plane engines.
[ترجمه گوگل]پرندگان هنگام پرواز به موتور هواپیما آسیب می رسانند
[ترجمه ترگمان]پرندگان هنگامی که به داخل موتورهای هواپیما پرواز می کنند، باعث آسیب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My best bet would probably be to fly into one of the neighbouring states and sneak over the border at night.
[ترجمه گوگل]بهترین شرط من احتمالا این است که به یکی از ایالت های همسایه پرواز کنم و شبانه به صورت مخفیانه از مرز عبور کنم
[ترجمه ترگمان]بهترین شرط من این است که در یکی از کشورهای همسایه پرواز کنم و در شب دزدکی از مرز عبور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mitch was going to fly into a rage.
[ترجمه گوگل]میچ قرار بود از شدت عصبانیت پرواز کند
[ترجمه ترگمان]میچ \"می خواست با خشم پرواز کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mary's natural tendency to fly into a temper probably did not increase their chances very much.
[ترجمه گوگل]تمایل طبیعی مری به پرواز در حالت خلقی احتمالاً شانس آنها را زیاد افزایش نداده است
[ترجمه ترگمان]گرایش طبیعی مری به خلق و خوی او احتمالا به احتمال زیاد شانس آن ها را افزایش نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People who fly into a rage always make a bad landing. Will Rogers
[ترجمه گوگل]افرادی که در خشم پرواز می کنند همیشه فرود بدی دارند ویل راجرز
[ترجمه ترگمان]مردمی که همیشه در خشم پرواز می کنند همیشه فرود می ایند به راد راجرز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Music, helicopters fly into the sunset, fade.
[ترجمه گوگل]موسیقی، هلیکوپترها در غروب خورشید پرواز می کنند، محو می شوند
[ترجمه ترگمان]موسیقی، هلیکوپتر به هنگام غروب پرواز می کنند و محو می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dawn preferred to fly into the wind, to use the updraught, and then angle in at my fist.
[ترجمه گوگل]سحر ترجیح داد به سمت باد پرواز کند، از حرکت رو به بالا استفاده کند، و سپس در مشت من زاویه بگیرد
[ترجمه ترگمان]او ترجیح می داد که به درون باد پرواز کند و از the استفاده کند و بعد به طرف مشت من حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then I saw another plane fly into the South Tower and I realized that I was witnessing an act of terrorism .
[ترجمه گوگل]سپس هواپیمای دیگری را دیدم که به داخل برج جنوبی پرواز کرد و متوجه شدم که شاهد یک اقدام تروریستی هستم
[ترجمه ترگمان]سپس هواپیمای دیگری را دیدم که به برج جنوبی پرواز کرد و متوجه شدم که شاهد یک عمل تروریستی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't fly into a rage at the drop of a hat. Remember: keep cucumber cool!
[ترجمه محمد حاجی] با افتادن کلاه عصبانی نشوید به یاد داشته باشید: آرامش خودتان را حفظ کنید!
|
[ترجمه گوگل]با افتادن کلاه عصبانی نشوید به یاد داشته باشید: خیار را خنک نگه دارید!
[ترجمه ترگمان]با خشم به پایین یک کلاه نگاه نکن ! به خاطر داشته باش، cucumber حفظ کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whatever itis, Wu Kong is fly into a temper, which gets him into trouble countless of times.
[ترجمه گوگل]هر چه که باشد، وو کنگ در حال بدخلقی است که او را بارها به دردسر می‌اندازد
[ترجمه ترگمان]هر چی باشه، \"وو\" داره با خشم پرواز میکنه که باعث میشه چندین بار دردسر درست کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Halftime, Wuhan, a high - level club fly into a rage.
[ترجمه گوگل]نیمه، ووهان، یک باشگاه سطح بالا به شدت خشمگین می شود
[ترجمه ترگمان]halftime \"،\" Wuhan \"، یه کلاب\" سطح بالا در حال خشم پرواز میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

به شدت برخورد کردن به. . .
با هواپیما کوبیدن به. . .
Example: Birds sometimes fly into tall buildings
In my job you just have to fling yourself intto your work.
صرف زمان و انرژی زیاد برای انجام کاری
فرود امدن

بپرس