fly in the face of


جور در نیامدن با

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to defy (authority, convention, or the like).
مترادف: defy, flout

جمله های نمونه

1. He flew in the face of me.
[ترجمه شمه] او با من جور نیست
|
[ترجمه گوگل]او در صورت من پرواز کرد
[ترجمه ترگمان]او به سمت من پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He likes to fly in the face of convention.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد در مواجهه با قراردادها پرواز کند
[ترجمه ترگمان]اون دوست داره تو صورت مجمع پرواز کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such a proposal is flying in the face of common sense.
[ترجمه Reza] او دوست دارد در مقابل عرف رایج بایستد
|
[ترجمه گوگل]چنین پیشنهادی در مقابل عقل سلیم است
[ترجمه ترگمان]چنین پیشنهادی با عقل سلیم در حال پرواز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To act as you have done is to fly in the face of Providence.
[ترجمه گوگل]رفتار کردن همانطور که انجام داده‌اید، پرواز در برابر مشیت است
[ترجمه ترگمان]کاری که تو انجام داده ای این است که در صورت مشیت الهی پرواز کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His version of events flies in the face of all the evidence.
[ترجمه گوگل]روایت او از وقایع در مواجهه با همه شواهد و مدارک قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]نسخه او از وقایع در مواجهه با همه شواهد موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is an argument that seems to fly in the face of common sense.
[ترجمه گوگل]این استدلالی است که به نظر می رسد در برابر عقل سلیم پرواز می کند
[ترجمه ترگمان]این استدلالی است که به نظر می رسد در مواجهه با عقل سلیم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The decades since Malthus's time have seen progress of a kind that flies in the face of everything he foresaw.
[ترجمه گوگل]دهه‌های پس از زمان مالتوس شاهد پیشرفتی از نوع پیشرفت بوده است که در برابر هر آنچه که او پیش‌بینی می‌کرده است
[ترجمه ترگمان]دهه های بعد از میلاد، شاهد پیشرفت نوعی بود که در مواجهه با هر چیزی که پیش بینی می کرد، پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This approach flies in the face of established practice.
[ترجمه گوگل]این رویکرد در مواجهه با رویه تثبیت شده است
[ترجمه ترگمان]این رویکرد در مواجهه با عمل ثابت پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Award-winning entertainment that flies in the face of gravity lands in Tucson for two nights only.
[ترجمه گوگل]سرگرمی برنده جایزه که در مواجهه با جاذبه پرواز می کند فقط برای دو شب در توسان فرود می آید
[ترجمه ترگمان]جایزه برد جایزه که در مواجهه با جاذبه زمین در توسکان به مدت دو شب پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However desirable, that might fly in the face of everything the 1984 decree was about.
[ترجمه گوگل]هر چقدر هم که مطلوب باشد، ممکن است در مقابل همه آنچه که فرمان 1984 در مورد آن بود، عمل کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این ممکن است در مواجهه با هر چیزی که سال ۱۹۸۴ در مورد آن بود پرواز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How could a philosophy of government that flew in the face of liberal pessimism win votes?
[ترجمه گوگل]چگونه یک فلسفه حکومتی که در برابر بدبینی لیبرال به پرواز در می‌آید می‌تواند رای به دست آورد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه میتوان فلسفه حکومتی را که در مواجهه با بدبینی لیبرال به اوج خود رسیده بود، به دست آورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Eysenck's claim flies in the face of all the evidence.
[ترجمه گوگل]ادعای آیزنک در مواجهه با همه شواهد ناپدید می شود
[ترجمه ترگمان]ادعای مالکیت خصوصی در صورت همه مدارک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Whatever the riddle is called, it flies in the face of 000 years of logical philosophy.
[ترجمه گوگل]معما را هر چه نامیده شود، در برابر هزار سال فلسفه منطقی پرواز می کند
[ترجمه ترگمان]هر آنچه که معما نام دارد، در مواجهه با هزار سال فلسفه منطقی به پرواز در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This flies in the face of the cautious nature of the Bush administration.
[ترجمه گوگل]این امر در مواجهه با ماهیت محتاطانه دولت بوش است
[ترجمه ترگمان]این مگس ها در مواجهه با طبیعت محتاطانه دولت بوش وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• defy, clearly disobey

پیشنهاد کاربران

This files in the face of common sense
با عقل و منطق جور در نمیاد
به نقل از آکسفورد:
( be openly at variance with ( what is usual or expected
مثال:
"a need to fly in the face of convention"
به نقل از هزاره:
1. [قانون و غیره] زیر پا گذاشتن، نادیده گرفتن، [خطر] به چالش گرفتن، رویاروی شدن با، [شخص] جلوی. . . ایستادن، مخالفت کردن با، سرپیچی کردن از
...
[مشاهده متن کامل]

2. خلاف . . . بودن، مخالفِ. . . بودن، نقض کردن

کاملاً تضاد یا مغایرت داشتن با آنچه که مردم باور دارند یا می پذیرند.
https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/fly - in - the - face - of - something

بپرس