fly by the seat of one’s pants

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
بدون برنامه جلو رفتن / فی البداهه عمل کردن / با حس و غریزه پیش رفتن
در زبان محاوره ای:
یهویی رفت جلو، بی برنامه زد، با دلش رفت، رو هوا تصمیم گرفت
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( استعاری – رفتاری ) :
عمل کردن بدون برنامه ریزی، تحلیل، یا نقشه ی مشخص؛ صرفاً بر اساس حس، تجربه، یا واکنش لحظه ای
مثال:
We didn’t rehearse—we just **flew by the seat of our pants**.
تمرین نکردیم—فقط یهویی رفتیم جلو.
2. ( فرهنگی – شخصیت محور ) :
در روایت های شخصی یا کاری، نماد کسی که به جای نظم و کنترل، با شهود، جسارت، یا بی خیالی پیش می ره
مثال:
He’s the kind of leader who **flies by the seat of his pants**—risky but bold.
اون از اون رئیس هاست که بی برنامه می ره جلو—پرریسک ولی جسور.
3. ( مدیریتی – بحرانی ) :
در شرایط اضطراری یا ناآشنا، اشاره به تصمیم گیری سریع و بدون اطلاعات کامل؛ گاهی تحسین آمیز، گاهی هشداردهنده
مثال:
During the outage, the team had to **fly by the seat of their pants**.
موقع قطعی سیستم، تیم مجبور شد فی البداهه عمل کنه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
improvise – wing it – play it by ear – act on instinct – go with the flow
________________________________________
🔸 ریشه شناسی:
از دنیای هوانوردی در دهه ی ۱۹۳۰ گرفته شده؛ زمانی که خلبان ها بدون ابزار دقیق، صرفاً با حس و تجربه ی فیزیکی پرواز می کردن—یعنی �با نشیمنگاه شلوار� ( قبل از اینکه هواپیماها ابزار دقیق ناوبری داشته باشن، خلبان ها مجبور بودن با حس فیزیکی خودشون پرواز کنن—مثلاً با لرزش، فشار، یا تغییرات در بدنشون هنگام نشستن روی صندلی خلبانی. یعنی خلبان حس می کرد که هواپیما داره بالا می ره، می لرزه، یا منحرف می شه، فقط از طریق بدنش و تماس با صندلی—نه با ابزار! ) حس می کردن هواپیما چطور حرکت می کنه

To improvise, to make decisions without planning or preparation