flunk

/ˈfləŋk//flʌŋk/

معنی: شکست، شکست خوردن، موجب شکست شدن، چیدن
معانی دیگر: (امریکا - عامیانه - در امتحان) رد شدن یا کردن، دست کشیدن (از)، ول کردن، عقب نشستن، رفوزگی، ردی، نمره ی ردی، شکست خوردن در امتحانات

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: flunks, flunking, flunked
• : تعریف: (informal) to be unsuccessful; fail, as a student in an examination or course.
مشابه: fail, thump

- If you flunk, you will have to repeat the course.
[ترجمه گوگل] اگر فلانک کردید، باید دوره را تکرار کنید
[ترجمه ترگمان] اگر شکست بخوری، باید دوره را تکرار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: flunk out
(1) تعریف: (informal) to fail in (an examination or course).
مشابه: fail

(2) تعریف: to give a failing grade to, or prohibit from continuing in a course or school because of such failure.
مشابه: fail

جمله های نمونه

1. flunk out
(عامیانه) به خاطر نمرات بد اخراج کردن یا شدن

2. He didn't flunk out, but his record isn't so hot.
[ترجمه گوگل]او فرار نکرد، اما رکورد او چندان داغ نیست
[ترجمه ترگمان]او با شکست مواجه نشده بود، اما سابقه او انقدر داغ نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If he is no good, flunk him.
[ترجمه گوگل]اگر او خوب نیست، او را پرتاب کنید
[ترجمه ترگمان]اگه حالش خوب نباشه باعث شکست دادنش میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You either pass and get your degree or flunk out.
[ترجمه گوگل]یا قبول میشی و مدرکت رو میگیری یا فرار میکنی
[ترجمه ترگمان]یا رد میشی یا شکست می خوری یا شکست می خوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He thought he was going to flunk chemistry, but he got a D.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که می خواهد شیمی فلانک کند، اما D گرفت
[ترجمه ترگمان]اون فکر می کرد که داره شیمی رو شکست می ده اما یه \"دی\" داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Punitive and retroactive, our decision is to flunk the student, not the school.
[ترجمه گوگل]ماسبق و عطف به ماسبق، تصمیم ما این است که دانش آموز را دور بزنیم، نه مدرسه
[ترجمه ترگمان]Punitive و عطف به گذشته تصمیم ما این است که دانش آموزان را از مدرسه اخراج کنیم نه مدرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was, of course, extremely humiliating to flunk out of law school.
[ترجمه گوگل]البته ترک تحصیل در رشته حقوق بسیار تحقیرآمیز بود
[ترجمه ترگمان]البته این کار به شدت تحقیر شده بود که از مدرسه حقوق خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was extremely humiliating to flunk out of law school like that.
[ترجمه گوگل]به شدت تحقیرآمیز بود که به این شکل از دانشکده حقوق بیرون بیایم
[ترجمه ترگمان]این کار به شدت تحقیر شده بود که از دانشکده حقوق خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bill: Why, did you flunk the math test?
[ترجمه گوگل]بیل: چرا، امتحان ریاضی را ول کردی؟
[ترجمه ترگمان]چرا، تو آزمایش ریاضی رو شکست دادی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Of course there are some flunk this life too commonplace to be worthwhile.
[ترجمه گوگل]البته در این زندگی برخی از انحرافات آنقدر معمولی است که ارزش آن را ندارد
[ترجمه ترگمان]البته بعضی از flunk این زندگی خیلی مبتذل است که ارزش آن را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If flunk out I can always transfer to Engineering.
[ترجمه گوگل]اگر خارج شوم، همیشه می توانم به مهندسی منتقل شوم
[ترجمه ترگمان]اگر flunk بیرون بیاید، من همیشه می توانم به مهندسی تبدیل شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But just like high school, many students flunk out of college because of their poor grades.
[ترجمه گوگل]اما درست مانند دبیرستان، بسیاری از دانش آموزان به دلیل نمرات ضعیف خود از دانشگاه فرار می کنند
[ترجمه ترگمان]اما درست مانند دبیرستان، بسیاری از دانش آموزان بخاطر نمرات ضعیف خود از کالج خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Of course there are some who flunk this life too commonplace to be worthwhile.
[ترجمه گوگل]البته عده ای هم هستند که این زندگی را آنقدر معمولی می پندارند که ارزشش را ندارند
[ترجمه ترگمان]البته کسانی هستند که موجب شکست این زندگی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So don't flunk out; you've got too much invested in us, and we have too much invested in you.
[ترجمه گوگل]پس از آن غافل نشوید شما خیلی روی ما سرمایه گذاری کرده اید و ما هم روی شما سرمایه گذاری زیادی کرده ایم
[ترجمه ترگمان]پس شکست نخور؛ تو بیش از اندازه در ما سرمایه گذاری کرده ای و ما بیش از اندازه در تو سرمایه گذاری کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I will flunk him if my student doesn't learn the material in the course.
[ترجمه گوگل]اگر دانش آموزم مطالب را در دوره یاد نگیرد، او را پرت می کنم
[ترجمه ترگمان]اگر دانش آموزان مطالب را در این درس یاد نگیرد، او را اخراج خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکست (اسم)
fracture, deflection, break, washout, failure, reverse, defeat, setback, losing, breakage, defeasance, defeature, refraction, flunk, fizzle, plumper, unsuccess

شکست خوردن (فعل)
lose, fail, flop, flunk, slip up, lose out

موجب شکست شدن (فعل)
flunk

چیدن (فعل)
cut, trim, lop, arrange, set, pick up, pluck, pick, mow, pull, pare, clip, crop, flunk, pick over, snip, skive, tear away

انگلیسی به انگلیسی

• fail (a test, course, etc.); give up; drop out of school; give a student a failing grade student
if you flunk an exam or a course, you fail it because you do not reach the required standard; used in informal american english.
if an examiner flunks someone, he or she gives them a low mark or assessment for an exam or course, so that they fail it; used in informal american english.
if you flunk out, you are dismissed from a school or college because your work is not good enough.

پیشنهاد کاربران

This term refers to failing a test or a course. It is often used to describe a situation where someone has not achieved a passing grade.
مردودی در یک آزمون یا یک دوره.
اغلب برای توصیف وضعیتی استفاده می شود که در آن کسی نمره قبولی را کسب نکرده است.
...
[مشاهده متن کامل]

رفوزه شدن، رد شدن
مثال؛
I studied all night but still managed to flunk the math test.
A student might say, “I’m worried I’m going to flunk this class if I don’t start studying more. ”
In a conversation about academic performance, someone might mention, “Flunking a course can have serious consequences for your GPA. ”

۱. در امتحان {درسی} رد شدن. {درسی را} افتادن ۲. {کسی را} در امتحان رد کردن. مردود کردن ۳. رد شدن. مردود شدن
مثال:
"I'm going to flunk, Dad.
بابا من دارم توی امتحانات {درسی} ام رد می شوم.
امتحان رو خراب کردن
رفوزه شدن
شکست خوردن, در امتحان رد شدن

بپرس