1. I have to say that last question flummoxed me.
[ترجمه گوگل]باید بگویم که سوال آخر من را آزار داد
[ترجمه ترگمان]باید این سوال آخر را به من بگویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The two leaders were flummoxed by the suggestion.
[ترجمه گوگل]دو رهبر از این پیشنهاد ناراحت شدند
[ترجمه ترگمان]این دو رهبر با این پیشنهاد موافقت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She was flummoxed by the question.
4. I was flummoxed by her question.
5. No wonder Josef was feeling a bit flummoxed.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که یوزف کمی احساس کسالت می کرد
[ترجمه ترگمان] تعجبی نداره که \"Josef\" یه ذره \"flummoxed\" رو حس می کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The politician was completely flummoxed by the questions put to her.
[ترجمه گوگل]این سیاستمدار از سؤالاتی که از او پرسیده شد کاملاً متاثر شد
[ترجمه ترگمان]این سیاست مدار به طور کامل از این سوال طفره رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I was completely flummoxed by the whole thing.
8. He looked completely flummoxed.
[ترجمه گوگل]او کاملاً مات و مبهوت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]کاملا گیج به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Even Powell, constantly consulting sextant and compass, felt flummoxed.
[ترجمه گوگل]حتی پاول، که دائماً با سکسستان و قطبنما مشورت میکرد، احساس بیحالی میکرد
[ترجمه ترگمان]حتی پاول، مرتبا با sextant و قطب نما مشورت می کرد، احساس flummoxed می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This may flummox the waiter - who will then send over someone who actually knows something about wine.
[ترجمه گوگل]این ممکن است پیشخدمت را ناراحت کند - که سپس کسی را می فرستد که واقعاً چیزی در مورد شراب می داند
[ترجمه ترگمان]این ممکن است پیشخدمت باشد - که بعد از آن کسی را خواهد فرستاد که در واقع چیزی درباره شراب می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. These patterns flummox researchers and, according to Wilson, they will continue to remain mysterious until we look at culture for an answer.
[ترجمه گوگل]این الگوها محققان را تحت تأثیر قرار می دهد و به گفته ویلسون، تا زمانی که به فرهنگ برای یافتن پاسخ نگاه نکنیم، همچنان مرموز باقی خواهند ماند
[ترجمه ترگمان]این الگوها به محققان می گویند و، به گفته ویلسون، آن ها همچنان مرموز باقی خواهند ماند تا زمانی که به فرهنگ برای پاسخ نگاه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Last week in Baltimore, the crafty Ravens came up with a no-huddle offense, which left the Raiders completely flummoxed.
[ترجمه گوگل]هفته گذشته در بالتیمور، Ravens حیله گر با یک حمله بدون تجمع روبرو شد، که Raiders را کاملاً گیج کرد
[ترجمه ترگمان]هفته پیش در بالتیمور، Ravens حیله گر با جسارت دور هم جمع شدند و the را کام لا جمع و جور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I had sent kidneys to the laboratory for lead estimation with negative result; like their owner, I was flummoxed.
[ترجمه گوگل]کلیه ها را برای تخمین سرب به آزمایشگاه فرستاده بودم که نتیجه منفی بود مانند صاحب آنها، من هم گیج شدم
[ترجمه ترگمان]برای تخمین سرب، کلیه ها را به آزمایشگاه فرستادم؛ چون صاحب آن ها، من flummoxed بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Ambivalent teams and individuals that are unable to make or hold to decisions can flummox discussions as easily as stubbornness can.
[ترجمه گوگل]تیمها و افراد دوسوگرا که قادر به تصمیمگیری نیستند یا نمیتوانند تصمیم بگیرند، میتوانند بحثها را به آسانی سرسختی حل کنند
[ترجمه ترگمان]تیم های ambivalent و افرادی که قادر به تصمیم گیری یا برگزاری تصمیم گیری ها نیستند می توانند به آسانی می توانند بحث هایی را به عنوان لجاجت مطرح کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید