fluke

/ˈfluːk//fluːk/

معنی: اتفاق، خار، پیکان، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ، یکنوع ماهی پهن، اصابت اتفاق
معانی دیگر: (جانورشناسی)، انواع ماهی های پهن به ویژه جنس paralichthys، پهن ماهی، ناخن لنگر کشتی، پیکان لنگر، (سر تیز یا قلاب دار پیکان یا نیزه و غیره) پیکان سر، نیزه سر، سرتیر، (عامیانه) حسن اتفاق، خوشبختی، خوش شانسی، عاقبت نیک، نیکبختی، دارای دو انتهای نوک تیز، طالع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a triangular tip, as on an anchor or the head of a spear or arrow.

(2) تعریف: either half of a whale's tail.
اسم ( noun )
• : تعریف: that which is accidentally successful; stroke of good luck.

- He realized that his success at the casino that night had just been a fluke.
[ترجمه بهنام] متوجه شد که موفقیتش ان شب در کازینو فقط یک خوش شانسی بوده است.
|
[ترجمه گوگل] او متوجه شد که موفقیت او در کازینو آن شب اتفاقی بود
[ترجمه ترگمان] متوجه شد که موفقیتش در کازینو فقط یک اتفاق بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: fluke
• : تعریف: any of several flatfishes or flounderlike fishes.

جمله های نمونه

1. Passing the exam was a real fluke he didn't work for it at all.
[ترجمه گوگل]قبولی در امتحان یک اتفاق واقعی بود که او اصلاً برای آن کار نکرد
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که امتحان شروع شد، یک شانس واقعی بود که اصلا برایش کار نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We won the football game by a fluke.
[ترجمه گوگل]بازی فوتبال را به طور تصادفی بردیم
[ترجمه ترگمان]ما بازی فوتبال را با یک fluke برنده شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The discovery was something of a fluke.
[ترجمه گوگل]این کشف چیزی اتفاقی بود
[ترجمه ترگمان]این کشف چیزی از یک fluke بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His failure in history examination was a mere fluke.
[ترجمه گوگل]ناکامی او در معاینه شرح حال صرفاً تصادفی بود
[ترجمه ترگمان]شکست او در امتحان تاریخ یک fluke صرف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By sheer fluke, one of the shipowner's employees was in the city.
[ترجمه گوگل]به طور تصادفی، یکی از کارمندان مالک کشتی در شهر بود
[ترجمه ترگمان]به طور اتفاقی، یکی از کارمندان shipowner در شهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He agreed that the second goal was a fluke.
[ترجمه گوگل]او قبول کرد که گل دوم تصادفی بود
[ترجمه ترگمان]او قبول کرد که هدف دوم یک fluke است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was a sheer fluke that no one was hurt in the bomb blast.
[ترجمه گوگل]این یک تصادف محض بود که در انفجار بمب به کسی آسیب نرسید
[ترجمه ترگمان]این یک fluke محض بود که هیچ کس در انفجار بمب آسیبی ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That shot was a sheer fluke.
[ترجمه گوگل]آن شات یک تصادف محض بود
[ترجمه ترگمان] اون تیر فقط یه اتفاق محض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The first goal was just a fluke.
[ترجمه گوگل]گل اول فقط یک اتفاق بود
[ترجمه ترگمان]اولین گل فقط یک fluke بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fluke found out how cool it suddenly is to not like blacks again.
[ترجمه گوگل]فلوک متوجه شد که چقدر خوب است که دوباره سیاه‌پوستان را دوست نداشته باشیم
[ترجمه ترگمان]fluke فهمید که چه قدر سرد است که دوباره مثل سیاه پوستان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gyrodactylus I have probably seen this skin fluke parasite on more fish in my laboratory studies than any other pathogen.
[ترجمه گوگل]Gyrodactylus من احتمالاً در مطالعات آزمایشگاهی خود بیش از هر پاتوژن دیگری این انگل پوستی را روی ماهی ها دیده ام
[ترجمه ترگمان]احتمالا من این پوست انگل پوست را بیشتر از هر پاتوژن دیگر در مطالعات ازمایشگاهی دیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By some terrific fluke Richard came face to face with his future at the precise time he most needed to see it.
[ترجمه گوگل]به طور اتفاقی، ریچارد در زمان دقیقی که برای دیدن آینده‌اش نیاز داشت، رو به رو شد
[ترجمه ترگمان]ریچارد به شکلی وحشتناک، با آینده خود در آن زمان که نیاز به دیدن آن داشت، رو به رو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A fluke, a million to one chance, but in the confined space the devastation was appalling.
[ترجمه گوگل]یک اتفاق، یک میلیون به یک شانس، اما در فضای محدود ویرانی وحشتناک بود
[ترجمه ترگمان]یک fluke، یک میلیون به یک شانس، اما در فضای محدود، ویرانی وحشتناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But there was no fluke, and no mistake, about what happened here Sunday.
[ترجمه گوگل]اما هیچ تصادفی و اشتباهی در مورد اتفاقی که یکشنبه اینجا افتاد وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]اما هیچ شانسی وجود نداشت، و اشتباه هم نبود، در مورد اتفاقی که امروز یکشنبه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. However, aided by an outrageous fluke in frame four from which he made 7 Parrott levelled at 2-
[ترجمه گوگل]با این حال، با کمک یک اتفاق ظالمانه در فریم چهار که از آن 7 طوطی را به تساوی 2- رساند
[ترجمه ترگمان]با این حال، به کمک یک اتفاق ظالمانه در چارچوب چهار که او ۷ Parrott را در ساعت ۲ به تساوی کشاند -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتفاق (اسم)
accident, event, case, happening, occurrence, fluke, accidentalism, unison, hazard, confederation, fortuity, confederacy, federation, happenstance, joinder

خار (اسم)
fluke, prickle, acicula, thorn, bur, thistle, bramble, quill, goad, prick, sting, barb, jag, teasel, teazle

پیکان (اسم)
fluke, arrow, spear, dart, arrowhead, barb, point of a spear

زمین گیر (اسم)
fluke, cripple

قلاب لنگر (اسم)
fluke

انتهای دم نهنگ (اسم)
fluke

یکنوع ماهی پهن (اسم)
fluke

اصابت اتفاق (اسم)
fluke

تخصصی

[زمین شناسی] قلاب لنگر، زمین گیر، انتهای دم نهنگ یکی از دو یا چند سازنده خمیده مهار یا لنگر یک هولوتورین را گویند.

انگلیسی به انگلیسی

• triangular tip on the arm of an anchor; barbed end of a harpoon; flatfish; parasitic flatworm; lucky occurrence; either half of a whale's tail
if something good that happens is a fluke, it happens accidentally rather than because of someone's skill or plan; an informal word.

پیشنهاد کاربران

شانسی
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: An accidental occurrence or a stroke of luck; chance 🍀
🔍 مترادف: Accident
✅ مثال: Winning the lottery was a total fluke, as he had never expected to win.
1, اتفاقی شانس آوردن
2, نوعی ماهی
3, انتهای دم نهنگ
a stroke of luck or an unexpected success that happens by chance.
شانس یا یک موفقیت غیر منتظره که به طور تصادفی اتفاق می افتد.
خوش شانسی
مثال؛
Winning the lottery was a complete fluke.
Someone might say, “I didn’t study for the test at all, but I got an A. It was a fluke. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In sports, a commentator might say, “That goal was a fluke. The goalie should have saved it. ”

This could just be a fluke
یک خوشانسی پیش بینی نشده بزرگ
Noun:
chance
coincidence
accident
اتفاق تصادفی
تصادف
شانس
رخداد تصادفی
تقارن
تطابق
انطباق
همانندی
همسانی ( همزمانی )
تلاقیِ ( زمانی - وقایع )

...
[مشاهده متن کامل]

But that ship, captain, either was many years ahead of us or it was the most incredible design fluke in history
Star Trek

اتفاقی که باشانس همراه باشد، رویدادشانسی، خرشانسی اتفاق افتادن
اتفاق شانسی خوش یمن
شانس، خوش شانسی

بپرس