fluency

/ˈfluːənsi//ˈfluːənsi/

معنی: سلاست، روانی
معانی دیگر: شیوایی، فصاحت، (سخن و نگارش) روانی، (گفتار) راحتی، زبان آوری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the ability to speak or write smoothly and easily in another language.

- The students achieved fluency in German by spending a year in Berlin.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان با گذراندن یک سال در برلین به تسلط به زبان آلمانی دست یافتند
[ترجمه ترگمان] دانشجویان با گذراندن یک سال در برلین به زبان آلمانی تسلط یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a style characterized by fluency and clarity
سبکی که ویژگی آن شیوایی و روشنی است.

2. he speaks five languages with fluency
او پنج زبان را به روانی حرف می زند.

3. Fluency in spoken English is essential.
[ترجمه گوگل]تسلط به زبان انگلیسی گفتاری ضروری است
[ترجمه ترگمان]رشد شیوایی در زبان انگلیسی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some young children achieve great fluency in their reading.
[ترجمه قاسمی فرد] بعضی از بچه ها در روان خوانی پیشرفت زیادی کردند.
|
[ترجمه Mahsa] بعضی از بچه ها کم سن و سال بدست اوردن رسایی فوق العاده ای در رو خوانی خود
|
[ترجمه امیرمحمد] بعضی بچهای کم سن در خواندن تسلط خوبی یافتند
|
[ترجمه Adrianasandia] برخی از کودکان خردسال به تسلط زیادی در خواندن دست می یابند
|
[ترجمه شان] برخی از کودکان خردسال، به شیوایی ( روانی ) خوبی در خواندن، دست می یابند.
|
[ترجمه گوگل]برخی از کودکان خردسال به تسلط زیادی در خواندن دست می یابند
[ترجمه ترگمان]برخی از کودکان در مطالعه خود به شیوایی فراوان دست می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. More practice will make you speak with greater fluency.
[ترجمه گوگل]تمرین بیشتر باعث می شود با تسلط بیشتری صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]تمرین بیشتر باعث می شود که شما با شیوایی بیشتر صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His son was praised for speeches of remarkable fluency.
[ترجمه شان] پسر او به خاطر شیوایی فوق العاده سخنانش، مورد تحسین قرار گرفت.
|
[ترجمه گوگل]پسرش به خاطر سخنرانی های روانش قابل ستایش شد
[ترجمه ترگمان]پسر او به خاطر سخنرانی شیوایی، مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Though lacking in fluency, he spoke to the point.
[ترجمه گوگل]با وجود عدم تسلط، او به این موضوع صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]هرچند که بی آن که حرف بزند به نکته دیگری اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The research investigates how foreign speakers gain fluency.
[ترجمه گوگل]این تحقیق به بررسی چگونگی تسلط سخنرانان خارجی می پردازد
[ترجمه ترگمان]این تحقیق به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه speakers خارجی شیوایی خود را به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fluency in three languages qualifies her for work in the European Parliament.
[ترجمه شان] فصاحت در سه زبان، او را برای کار در پارلمان اروپا، واجد شرایط می کند.
|
[ترجمه گوگل]تسلط به سه زبان او را واجد شرایط کار در پارلمان اروپا می کند
[ترجمه ترگمان]رشد شیوایی در سه زبان او را برای کار در پارلمان اروپا واجد شرایط می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Business people often think that fluency and communication take precedence over grammar when speaking.
[ترجمه گوگل]افراد تجاری اغلب فکر می کنند که در هنگام صحبت کردن، تسلط و ارتباطات بر دستور زبان اولویت دارد
[ترجمه ترگمان]افراد تجاری اغلب فکر می کنند که شیوایی و ارتباط هنگام صحبت، بر دستور زبان برتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One of the requirements of the job is fluency in two or more African languages.
[ترجمه گوگل]یکی از الزامات این شغل تسلط به دو یا چند زبان آفریقایی است
[ترجمه ترگمان]یکی از الزامات این کار، شیوایی در دو یا چند زبان آفریقایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To work as a translator, you need fluency in at least one foreign language.
[ترجمه شان] برای کار به عنوان مترجم، شما باید دستکم در یک زبان خارجی ، تسلط داشته باشید.
|
[ترجمه گوگل]برای کار به عنوان مترجم باید حداقل به یک زبان خارجی تسلط داشته باشید
[ترجمه ترگمان]برای کار به عنوان مترجم، باید حداقل یک زبان خارجی را کنترل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Understanding the grammar rules may reinforce fluency and accuracy, but will not of itself enable you to speak correctly.
[ترجمه گوگل]درک قواعد دستور زبان ممکن است تسلط و دقت را تقویت کند، اما به خودی خود شما را قادر به صحبت صحیح نمی کند
[ترجمه ترگمان]درک قوانین دستور زبان ممکن است شیوایی و دقت را تقویت کند، اما به خودی خود شما را قادر می سازد که درست صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His voice has a racy fluency blended with the intuitive lilt of generations.
[ترجمه گوگل]صدای او روانی تند دارد که با صدای بصری نسل‌ها ترکیب شده است
[ترجمه ترگمان]صدای او یک روان racy با وزن بصری نسل ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سلاست (اسم)
expressiveness, smoothness, clearness, fluency

روانی (اسم)
flow, facility, fluency, versatility, freedom, volubility

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being fluent, ability to speak and write easily, eloquence, articulateness; gracefulness; fluidness
fluency is the quality or the state of being fluent.

پیشنهاد کاربران

سلیس و روان بودن کلام
سیالی
تسلط
۱. چیرگی
۲. شیوایی
۳. رَسایی
۴. روانی ( منظور راون بودن همچون آب و نه آن زابی که به چَمِ دیوانه است )
۵. سَلاسَت ( که واژۀ عربی است و در اصل *سَلاسَة* نوشته میشود )
۶. فَصاحَت ( که واژۀ عربی است و در اصل *فَصاحَة* نوشته میشود )
...
[مشاهده متن کامل]

🚨 از آنجا که شماره ۵ و ۶ عربی استند، بهتر است از دیگر برابرها بهره جویید.

صراحت کلام

بپرس