fluctuation

/ˌfləkt͡ʃuːˈeɪʃn̩//ˌflʌkt͡ʃʊˈeɪʃn̩/

معنی: تغییر، نوسان، ترقی و تنزیل، بی ثباتی
معانی دیگر: ترقی و تنزیل، نوسان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: unsteadiness; vacillation.
متضاد: stability

- Fluctuations in temperature are common in spring.
[ترجمه متین] نوسانات دما در فصل بهار، امری شایع است.
|
[ترجمه گوگل] نوسانات دما در فصل بهار رایج است
[ترجمه ترگمان] دمای هوا در بهار شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: undulation.

جمله های نمونه

1. periodic fluctuation
نوسان دوره ای

2. The calculations do not take into account any fluctuation in the share price.
[ترجمه گوگل]در محاسبات هیچ گونه نوسانی در قیمت سهم لحاظ نشده است
[ترجمه ترگمان]این محاسبات هیچ نوسان قیمت سهام را در نظر نمی گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This price fluctuation requires that one measure the current yield on a seasoned bond.
[ترجمه گوگل]این نوسان قیمت مستلزم آن است که بازده فعلی اوراق قرضه چاشنی شده را اندازه گیری کنیم
[ترجمه ترگمان]این نوسان قیمت مستلزم آن است که یک اندازه بازده کنونی را در یک پیوند فصلی اندازه گیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is much evidence that the fluctuation field involves distinctive patterns of motion.
[ترجمه گوگل]شواهد زیادی وجود دارد که میدان نوسان شامل الگوهای حرکتی متمایز است
[ترجمه ترگمان]شواهد بسیاری وجود دارد که میدان نوسانات شامل الگوهای متمایزی از حرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As it is sensitive to large temperature fluctuation, care should be taken to maintain a stable reading.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که نسبت به نوسانات زیاد دما حساس است، باید مراقب حفظ ثبات قرائت شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که حساسیت به نوسانات دمای زیاد حساس است، باید دقت شود تا یک خوانش پایدار حفظ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This also gets round problems of fluctuation, when business is slow, they do not have to maintain a regular workforce.
[ترجمه گوگل]این همچنین مشکلات دور نوسانی را ایجاد می کند، زمانی که تجارت کند است، آنها مجبور نیستند نیروی کار منظمی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این مساله هم چنین مشکلاتی در نوسان دارد، زمانی که کسب وکار کند است، آن ها مجبور نیستند نیروی کار عادی خود را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The third general feature is increased fluctuation in production between years.
[ترجمه گوگل]سومین ویژگی کلی افزایش نوسان تولید بین سالها است
[ترجمه ترگمان]سومین ویژگی عمومی نوسان در تولید بین سال های گذشته می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The reason is simply a minor fluctuation in the fluid content of your body.
[ترجمه گوگل]دلیل آن صرفاً یک نوسان جزئی در محتوای مایع بدن شما است
[ترجمه ترگمان]دلیلش این است که نوسانات خفیفی در محتوای سیال بدن شما وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Prices are subject to fluctuation.
[ترجمه گوگل]قیمت ها در معرض نوسان است
[ترجمه ترگمان]قیمت ها در معرض نوسانات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The erratic fluctuation of market prices are in consequence of unstable economy.
[ترجمه گوگل]نوسانات نامنظم قیمت های بازار در نتیجه اقتصاد ناپایدار است
[ترجمه ترگمان]نوسان نامنظم قیمت های بازار در نتیجه اقتصاد ناپایدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the basis of concentric annular fluctUation pressure model, approximate solution of eccentric annular was soluted.
[ترجمه گوگل]بر اساس مدل فشار نوسانات حلقوی متحدالمرکز، محلول تقریبی حلقوی خارج از مرکز حل شد
[ترجمه ترگمان]بر پایه مدل فشار fluctuation حلقوی هم مرکز، یک راه حل تقریبی از annular حلقوی تشکیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. OBJECTIVE:To observe the factors that influence the fluctuation of serum concentrations of valproic acid and to improve the effectiveness and usefulness of monitoring the serum concentration.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده عواملی که بر نوسانات غلظت سرمی اسید والپروئیک تأثیر می‌گذارند و بهبود اثربخشی و سودمندی نظارت بر غلظت سرمی
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE: برای مشاهده عواملی که نوسانات غلظت serum اسید valproic را تحت تاثیر قرار می دهند و کارآیی و سودمندی کنترل غلظت سرم را بهبود می بخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The number of students at a college can be subject to considerable fluctuation.
[ترجمه گوگل]تعداد دانشجویان در یک کالج می تواند در معرض نوسانات قابل توجهی باشد
[ترجمه ترگمان]تعداد دانش آموزان در یک کالج را می توان در معرض نوسانات قابل توجهی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Indeed, at one point the peak of a worst case fluctuation actually exceeds that of the best case.
[ترجمه گوگل]در واقع، در یک نقطه اوج یک نوسان بدترین حالت در واقع از بهترین حالت بیشتر است
[ترجمه ترگمان]در واقع، در یک نقطه اوج بدترین نوسان موردی در واقع از بهترین حالت تجاوز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Any number of circumstances may give rise to a fluctuation in workload thus upsetting staffing predictions.
[ترجمه گوگل]هر تعدادی از شرایط ممکن است منجر به نوسان در حجم کار شود و در نتیجه پیش‌بینی‌های کارکنان را بر هم بزند
[ترجمه ترگمان]هر چند شرایط ممکن است باعث نوسان در حجم کار شده و در نتیجه منجر به پیش بینی های مربوط به پرسنل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تغییر (اسم)
change, shift, alteration, conversion, variation, mutation, commutation, fluctuation, innovation, vicissitude

نوسان (اسم)
amplitude, oscillation, swing, sway, fluctuation, vibration, pulsation, modulation, lurch, libration, vibrancy, undulation, vibratility

ترقی و تنزیل (اسم)
fluctuation

بی ثباتی (اسم)
tergiversation, transience, variation, fluctuation, inconsistency, mutability, inconstancy, instability

تخصصی

[عمران و معماری] نوسان - افت و خیز
[برق و الکترونیک] نوسان کردن، بالا و پایین رفتن
[مهندسی گاز] نوسان، تغییر
[نساجی] نوسان
[ریاضیات] نوسان، تلاطم، تموج
[پلیمر] افت و خیز، نوسان

انگلیسی به انگلیسی

• vacillation, instability, wavering, inconstancy, change

پیشنهاد کاربران

نوسانات
fluctuation = vacillation = change = unsteadiness
fluctuation ≠ stability
دامپزشکی و علوم دامی
تموج
[مهندسی برق] اعوجاج
مثال: Voltage fluctuation
fluctuation ( شیمی )
واژه مصوب: اُفت وخیز 1
تعریف: انحراف هر کمیت از مقدار میانگین آن که معمولاً بین دو مقدارِ حدی کمینه و بیشینه تغییر می کند
نوسان , تغییر
# fluctuations in share prices
# fluctuations in the value of the dollar
# Fluctuations in temperature are common in spring
ناهمواری
افت و خیر بی قاعده - نوسان بی قاعده - نوسانات و تغییراتی که یک ریتم مشخص را دنبال نمی کنند
The calculations do not take into account any fluctuation in the share price
این محاسبات هیچ افت و خیز بی قاعده ای از قیمت سهام را در نظر نمی گیرد
نوسان
اهتزاز

بپرس