fluctuate

/ˈfləkt͡ʃəˌwet//ˈflʌkt͡ʃʊeɪt/

معنی: موج زدن، نوسان داشتن، نوسان کردن، ثابت نبودن، با و پایین رفتن، بی ثبات بودن، روی امواج بالا و پایین رفتن
معانی دیگر: پس و پیش رفتن، بالا و پایین رفتن، افت و خیز کردن، موج وار حرکت کردن، حرکت موجی داشتن، دایما در تغییر بودن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: fluctuates, fluctuating, fluctuated
(1) تعریف: to vary or change irregularly; rise and fall.
مترادف: flutter, vacillate
مشابه: change, flicker, oscillate, seesaw, sway, swing, vary, waver, wobble, yo-yo

- The price of gold continually fluctuates.
[ترجمه مجتبی فلاح کذابی] قیمت طلا به صورت پیوسته نوسان دارد.
|
[ترجمه گوگل] قیمت طلا به طور مداوم در نوسان است
[ترجمه ترگمان] قیمت طلا پیوسته بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My appetite fluctuates; some days I'm hungry all the time and other days I don't feel like eating at all.
[ترجمه گوگل] اشتهایم در نوسان است؛ بعضی روزها مدام گرسنه هستم و بعضی روزها اصلاً حوصله غذا خوردن ندارم
[ترجمه ترگمان] اشتهای من بیشتر شده؛ بعضی روزها گرسنه هستم و دیگر احساس غذا خوردن ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to move in a wavelike pattern; undulate.
مترادف: undulate
مشابه: billow, flutter, ripple, surge, vacillate, wave

- Look how the shadows fluctuate.
[ترجمه حاج رضا] ببینید شادو های ( قیمت ) چگونه نوسان می کنند
|
[ترجمه گوگل] ببینید سایه ها چگونه نوسان می کنند
[ترجمه ترگمان] نگاه کنید که سایه ها چه طور نوسان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: fluctuating (adj.)
• : تعریف: to cause to fluctuate.
مترادف: flutter, undulate
مشابه: flicker, oscillate, ripple, wave

جمله های نمونه

1. these prices are liable to fluctuate
این قیمت ها محتملا نوسان خواهد کرد.

2. Vegetable prices fluctuate according to the season.
[ترجمه گوگل]قیمت سبزیجات با توجه به فصل در نوسان است
[ترجمه ترگمان]قیمت سبزیجات مطابق با فصل تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Body temperature can fluctuate if you are ill.
[ترجمه گوگل]اگر بیمار هستید دمای بدن می تواند تغییر کند
[ترجمه ترگمان]اگر بیمار هستید درجه حرارت بدن تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The system allows currencies to fluctuate within certain limits.
[ترجمه گوگل]این سیستم به ارزها اجازه می دهد تا در محدوده خاصی نوسان کنند
[ترجمه ترگمان]این سیستم به ارز اجازه می دهد در محدوده خاصی نوسان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Insect populations fluctuate wildly from year to year.
[ترجمه گوگل]جمعیت حشرات از سال به سال به شدت در نوسان است
[ترجمه ترگمان]جمعیت حشرات از سال به سال در نوسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Temperatures can fluctuate by as much as 10 degrees.
[ترجمه گوگل]دما می تواند تا 10 درجه نوسان داشته باشد
[ترجمه ترگمان]درجه حرارت می تواند تا ۱۰ درجه تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My mood seems to fluctuate from day to day.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد روحیه من روز به روز در نوسان است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که حال و هوای من از روز به روز دیگر نوسان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her wages fluctuate between £150 and £200 a week.
[ترجمه گوگل]دستمزد او بین 150 تا 200 پوند در هفته در نوسان است
[ترجمه ترگمان]دست مزد او بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ پوند در هفته نوسان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cholesterol levels in the blood fluctuate in the course of a day.
[ترجمه گوگل]سطح کلسترول خون در طول روز در نوسان است
[ترجمه ترگمان]میزان کلسترول در خون در طی یک روز در نوسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bonus or incentive pay will fluctuate based upon company, division, or group performance.
[ترجمه گوگل]پاداش یا پرداخت تشویقی بر اساس عملکرد شرکت، بخش یا گروه در نوسان است
[ترجمه ترگمان]پرداخت پاداش و یا تشویقی بر مبنای شرکت، تقسیم و یا عملکرد گروهی تغییر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Although the intensity of the pain may fluctuate, headache-free periods are distinctly rare.
[ترجمه گوگل]اگرچه شدت درد ممکن است در نوسان باشد، دوره های بدون سردرد به طور مشخص نادر است
[ترجمه ترگمان]با اینکه شدت درد ممکن است در نوسان باشد، دوره های رایگان سردرد به وضوح نادر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As the numbers fluctuate, old job identities are destroyed.
[ترجمه گوگل]با نوسان اعداد، هویت شغلی قدیمی از بین می رود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این تعداد در نوسان است، هویت های قدیمی شغل از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the price of diamonds can fluctuate, like property.
[ترجمه گوگل]اما قیمت الماس مانند ملک می تواند در نوسان باشد
[ترجمه ترگمان]اما قیمت الماس می تواند در نوسان باشد، مانند دارایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Prisoner numbers fluctuate from week to week and there are currently only four convicts in the county's cells.
[ترجمه گوگل]تعداد زندانیان هفته به هفته در نوسان است و در حال حاضر تنها چهار محکوم در سلول های این شهرستان هستند
[ترجمه ترگمان]تعداد زندانیان از هفته تا هفته نوسان دارد و در حال حاضر تنها چهار مجرم در این شهرستان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موج زدن (فعل)
wave, surge, billow, fluctuate, storm

نوسان داشتن (فعل)
fluctuate, undulate

نوسان کردن (فعل)
swing, oscillate, vacillate, fluctuate, vibrate, jib, waver

ثابت نبودن (فعل)
fluctuate

با و پایین رفتن (فعل)
fluctuate

بی ثبات بودن (فعل)
fluctuate

روی امواج بالا و پایین رفتن (فعل)
fluctuate

تخصصی

[مهندسی گاز] نوسان داشتن، ثابت نبودن

انگلیسی به انگلیسی

• vacillate, waver, vary, change
if something fluctuates, its amount, level, or nature keeps changing.

پیشنهاد کاربران

مردد بودن
واژگان ۱۱۰۰
نوسان کردن، بالا و پایین کردن، ( بیشتر واسه قیمتها بکار میره ) ، 20 prices were volatile, fluctuating between $ and $40
انبساط و انقباض ( تغییر )
عدم پایبندیthe way investors fluctuate rather than hold firmly to rational thinking and the resulting rational decisions
بی ثباتی
متلاطم شدن
//verb//
[no obj ] :
🔴to change level, strength, or value frequently
◀️Oil prices fluctuated [=became higher, lower, etc. ] throughout the year.
◀️fluctuating prices
◀️His popularity has fluctuated during his term in office.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️In the desert, the temperature fluctuates dramatically.
⚫?? How often do you masturbate
⚪Couple times a week
⚫ Would that sort of habit fluctuate so say for instance being in a relationship or versus being single ?? Would it be more or less or doesn't change ?
⚪ Maybe less is relationship

alternate
نوسان داشتن
ناپایدار بودن

بپرس